ازاوایل دهه 1960 مطالعه درباره کودکانی که علیرغم داشتن هوش عادی قادر به تحصیل و یا ادامه آن بدون بهره گیری از آموزش های ویژه نبودند یا روزی مطالب را به خـوبی فرا گرفته و روز دیگر آن را فراموش می کردند و یا در بعضی دروس نمرات قابل قبول و خوب داشته و در بعضی مردود می شدند شروع شده است .
از اختصاصات ناتوانی در یادگیری اینکه :
1-علیرغم داشتن هوش عادی و قابل قبول در یادگیری ناتوان هستند .
2-عدم پیشرفت آموزشی این کودکان به افسردگی و اضطراب ارتباطی ندارد .
3-عدم موفقیت تحصیلی به عوامل اقتصادی ، خانوادگی، کار در خارج از خانه ، محرومیت های عاطفی ، غیبت به علت بیماری و رفتن به مدرسه زودتر از سن قانونی نیست.
4-اختلالات حسی ( بینائی و شنوائی ) و معلولیت های حرکتی که مانع در پیشرفت تحصیلی هستند وجود ندارد .
5-ناتوانی های یادگیری اکثراٌ همراه با بی قرار ی ، و بی توجهی و بی دقتی است .
6-اگر چه هر جنبه ای از رشد با پختگی زیستی ارتباط دارد ولی عقیده کلی بر این است که عوامل زیستی نقش اولیه و عوامل غیر زیستی نیز می تواند نقش تشدید کننده ای داشته باشد .
تعریف
کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری به کودکانی اطلاق می شود که به طور دائم در یک یا چند فرآیند روانی اساسی اختلال دارند که بصورت بی دقتی ،بی توجهی ، اختلال در درک مطـالب ، اخـتلال در شنیـدن ، فکـر کردن ، خوانـدن و نـوشتن ، هجی کردن ، حساب کردن و ..... دیده می شود .
فراوانی
شیوع ناتوانی در یادگیری طبق گزارشات از یک تا سه و حداکثر تا هفت درصد کودکان مدرسه رو را شامل می شود .
علل بروز نا توانی های یادگیری
1-نظریه محدود بودن میدان دقت و توجه
این کودکان دچار اشکال در تمرکز دقت ، توجه و حواس هستند . بعبارتی کیفیت رشد در کسب دقت و توجه عادی دچار تأخیر یا وقفه شده است .
2-نظریه بد کاری مغز
درین کودکان رشد مغز آهسته تر از میانگین است و برخی از قسمت های مغز رشد کمتری نسبت به بخش های دیگری داشته که موجب ناهماهنگی در مهارتها می شود .
3- نظریه عوامل ژنتیکی
مسئله ژنتیکی از این نظر پذیرفته شده است که اولاٌ دوقلوهای یکسان اگر یکی مبتلا به ناتوانی در خواندن باشددیگری نیز مبتلا می شود در صورتیکه درد وقلوهای غیر یکسان شیوع به نسبت 33 درصدگزارش شده است .
4- نظریه تأخیر در رشد
در این نظریه به علت کندی جذب مهارتها توسط کودکان اشاره است و این کودکان کندتراز همسالان اطلاعات و محرک های محیط را جذب می کنند .
5- نظریه خبر پردازی
کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری دچار دشواریهایی در ادارک ، ضبط و بازگرداندن اطلاعات داده شده در مجرای یادگیری خاصی هستند . این کودکان در آمیختن صداها به همدیگر ، درک حروف الفباء، درک جزئیات خطوط هندسی و مفهوم مسائل ریاضی دشواری دارند .
6- نظریه عوامل آموزشی
فقر کمی و کیفی در روش تدریس ، محتوای برنامه های درسی نامناسب ، نبود مهارتها پیش نیاز آموزشی نقص دانش و آگاهی معلم مهمترین عواملی است که باید به آن اشاره کرد .
7- نظریه عوامل بیو شیمیایی
عوامل بیو شیمیایی به دلیل نقش مهمی که در فر آیند یاد گیری به عهده دارند چنانچه دچار نا بسامانیها یی گردند می توانند به اختلال در یادگیر ی بیانجامد . مثل اختلال در عوامل بیو شیمیایی مثل هایپو گلیسمی (کم خونی ) ، عدم توازن اتین کولین استروز ، کم کاری تیروئید و.................
روش های درمانی و آموزشی
درمان داروئی با ریتالین جهت بیش فعالی مورد استفاده قرارگرفته و اثر چندانی در ناتوانی یادگیری نداشته است .
در مورد روشهای آموزشی انواع و اقسام روش ها پیشنهاد شده که به ذکربعضی از آنها می پردازیم.
1-روش چند حسی
کودک از حواس مختلف یادگیری استفاده می کند تا یادگیری بیشتر و با کیفیت بهتر انجام گیرد . بطور مثال کودک داستانی به معلم می گوید ، معلم کـلمات داستـان را مـی نویسد و کودک کلمات را می بیند ( حس بینایی ) معلم کلمات را می خواند و کودک گوش می دهد ( حس شنوائی ) سپس شاگرد کلمات را می خواند (شنوائی و خواندن ) و بالاخره کلمات را می نویسد ( لامسه ) .
2-روش آموزش شناختی
توجه به تغییر افکار پنهانی و رفتار آشکار است که شامل مراحل مختلفی است :
الف) خود آموزشی یا سر مشق گیری از همسالان ، معلم یا بزرگترها و الگوها برای پیدا کردن راه حل مناسب که کودک در حین انجام تکالیف تحت نظارت سرمشق دهنده با خودش بلند لغات را می گوید ( مدل شناختی شناسائی لغات و درک مطلب ) بعداٌ فن تکرار همان تکلیف بخش های کلمات را جداجدا تکرار می کند ( خود راهنمائی آشکار ) و سپس هر حرف را که می نویسد بلند می خواند (نت برداری و استفاده از حافظه )وبالاخره ، برای انجام و تکمیل به موقع تکالیف وتهیه جواب های لازم راهنمائی می شود (خود راهنمائی نا آشکار یا پنهان ).
ب)خود باز بینی – جهت افزایش قدرت توجه است که کودک را آگاهتر میکند که بیشتر توجه خود را کنترل کند . دراین روش در حین انجام فعالیت درسی دانش آموز لحظه به لحظه توجه خود را به درس با گفتن این جمله که آیا به درس توجه می کند ؟ بررسی می کند .
ج ) آموزش دو طرفه یا دو جانبه – در این روش آموزگار موقعیت آموزشی دانش آموز را در نظر گرفته و برنامه ریزی می کند ، به دانش آموز مسئولیت بدهد و تدریجاٌ نیز مسئولیت را بیشتر کند تا به نتیجه مطلوب برسد . این روش شامل چهار فعالیت ، خلاصه کردن متن ، درست کردن سؤال از متن که شامل درک مطلب است ، تصحیح و رفع اشکال اگر در درک مطلب یا سؤال وجود دارد و بالاخره خواندن و مرور کردن و حدس و پیش بینی در باره محتوای مطلب بعدی یا ادامه بحث ، در این روش آموزگار و دانش آموز باهم عمل پس خوراند را انجام می دهند .
3-آموزش تغییر رفتار
در این روش به کودک فعالیت هدایت شده یا تکلیف مخصوص که احتیاج به مهارت دارد داده می شود زمانی که دانش آموز در انجام تکلیف مورد نظر موفق شود به تکلیف بعدی می پردازد .در این روش آموزش دهنده به پاسخهائی که به تکلیف ارتباط ندارد بی توجه بوده و به پاسخ های مربوطه به تکلیف پاسخ مثبت می دهد .
4-آموزش مستقیم
روشهایی مانند الگوی مشورت که دانش آموز با آموزگاران ویژه آموزشی در باره تطبیق برنامه های درسی مشورت می کند و آموزگار طرز تدریس و نحوه اجرای آن را با ناتوانی کودک یا نوجوان تطبیق می دهد و در صورتیکه روش فوق کارساز نبود از روش اطاق مخصوص آموزش یا اطاق منبع و یا اطاق مشکل گشاکه شاگرد با آموزگار ویژه بطور مستقیم طبق برنامه آموزشی تنظیم شده در موضوعات درسی بخصوص که مشکل دارد کار می کند که بتواند در همان درس به حد قبولی مدرسه برسد .