بدون تردید اگر کودک از همان زمانی که به سن تمییز و تعقل می رسد ، ارزش ها و مفاهیم اعتقادی، روحی، فکری، تاریخی، اجتماعی، ورزشی و غیره به نوعی ارتباط داشته باشد تا زمانی که دوران نوجوانی و جوانی و بزرگسالی گام می گذارد و به سن
پیری می رسد آنچنان مناعت ایمانی ویقین آرامش بخش و صیانت تقوایی، پیدا می کند که به سبب آن از جاهلیت منحط موجود جدا می شود، اوج می گیرد و تمامی مبانی فکری و اعتقادی اندیشه های گمراه کننده را به تمسخر می گیرد.
منظور ما از تربیت ایمانی آن است که فرزند را از زمانی که می اندیشد، با اصول ایمان آشنا کنیم و از هنگامی که فکرش شکوفا می شود، او را به ارکان دین اسلام عادت دهیم و از زمانی که قدرت تمییز می یابد، مبادی شریعت اسلامی را به او آموزش دهیم.
بر هر مربی لازم است که آموزش مفاهیم مربوط به تربیت ایمانی را از همان ابتدای کودکی آغاز کند تا با عقیده و عبادات اسلامی مانوس شود و از لحاظ شیوه زندگی و نظام فکری به آن مزین گردد و پس از آن دین اسلام را به عنوان بهترین راهها و والاترین مربی خود بداند و غیر از قرآن ، پیشوایی و غیر از حضرت محمد (ص) ، رهبر و الگویی برای خویش نشناسد.
آموختن قرآن کریم به کودکان
لازم است ولی و سرپرست کودکان از همان ابتدای کودکی و نوجوانی، قرآن را به آنان بیاموزند، تا اینکه قبل از هر چیز این اعتقاد و باور برای آنان ایجاد شود که خدای متعادل خالق و پروردگار ایشان است و قرآن نیز کلام او می باشد، و تا اینکه روح قرآن در قلبشان نفوذ کند و نور آن در افکار و ادراکات و حواسشان بتابد و آن را روش گرداند، و باید از آغاز کودکی عقاید دینی و احکام قرآن به انان تلقین شود، تا بر اساس محبت و علاقه به قرآن و بر حسب رهنمودها و انجام اوامر و پرهیز از نواهی آن پرورش یابند، و پیوسته در دوران جوانی و پیری متعلق به اخلاق قرآن متمسک به برنامه و راه و روش آن گردند.
ابن سینا نیز در این رابطه گفته است:
هرگاه کودک آمادگی تلقین و آموزش قرآن گردید، و کوشش استعداد شنیدن و امادگی پذیرش آن را پیدا کرد باید تعلیم قرآن به او شروع شود و حروف الفبا و آگاهیهای دینی به او تلقین و تفهیم گردد.
احادیث و روایات وارده درباره تعلیم قرآن
درباره تعلیم قرآن به کودکان
آمده است که رسول خدا (ص) فرمود:
" ادبوا اولادکم علی ثلاث خصال : حب نبیکم و حب ال بیته، و تلاوه القرآن فان حمله القرآن فی ظل عرش اله یوم لا ظل الا ظله مع انبیائه و اصفیائه"
فرزندان خود را بر اساس سه خصلت تربیت کنید: (در محبت پیامبرتان، بر حب آل بیت پیامبر و بر حب تلاوت قرآن، زیرا که بر دارندگان قرآن ، همراه پیامبران و مردان بر گزیده خدا در زیر سایه عرش الله قرار دارند روزی که هیچ سایه ای جز سایه او نیست).
صحابه کرام (ص) بسیار حریص و علاقمند بودند به اینکه فرزندان خود رابه قرآن آشنا کنند، و پیوسته مراقب و مواظب آنان بودند تا مطابق دستورات قرآن عمل کنند چنانکه راجع به سودمند بودن این روش برای کودکان، آماده است که فردی پسر خود را نزد رسول خدا (ص) آورد و گفت : ای رسول خدا ! پسرم در روز قرآن می خواند و شب می خوابد، رسول الله (ص) فرمود: " چه ایرادی دارد که پسرت روز را با ذکر خدا به پایان ببرد و شب نیز سالم بخوابد"
حرص و علاقه صحابه بر ارتباط کودکانشان با قرآن و به حصول برکت قرآن برای آنان به جایی رسیده بود که اوقات نزول این برکات قرآنی را تعیین می کردند تا کودکانشان برای حصول آن حاضر و آماده شوند.
تردیدی نیست روی آوردن به قرآن و مشغول شدن کودکان به خواندن آن ، موجب دفع بلا و دفع عذاب از خانواده و جامعه می شود، زیرا همچنانکه در پاره ای روایات آمده است:
جامعه ای که فرزندان خود را از ابتدای کودکی و نوجوانی به مکتب قرآن می فرستند و انان را به خواندن قرآن و آموختن دستورالعملهای آن آشنا و وادار می سازند، در اثر خوبی و مبارکی این امر، مورد رحمت و مغفرت خداوند قرار می گیرند.
بطوریکه قاضی عیسی بن مسکین به دختران و نوادگانش قرآن می آموخت.
درباره تفهیم معانی قرآن به کودک:
لازم است شخص مربی و یا والدین کودک در حین آموزش قرآن به او به شرح بسیار مختصر و بیان معانی ساده قرآن که درخور درک و فهم کودک باشد توجه کنند و به آن اشاره نمایند، تا اینکه معنی و مفهوم آن قلب و عقل او باز کند، و نباید این ظن و گمان برای کسی پیش آید که: چون کودک در دوران خردسالی و کوچکی می باشد پس عقل و ذهن زمان طفولیتش شایستگی توضیح معانی و آمادگی پذیرش آن را ندارد. بلکه باید دانست که این کودک عجیب و شگفت انگیز قادر است معلومات را همچون کامپیوتر عصر کنونی در حافظه خود ذخیره کند. اینک به بیان دلائل اثبات این مدعا می پردازیم: آمده است که ابن عباس گفته : " درباره سوره نساء از من بپرسید، بیگمان من این سوره را در دوران کودکی و خردسالی آموخته ام."
آمده است که مامون در دوران کودکیش نزد کسانی قرآن می خواند. و عادت کسائی بر این بود وقتی که مامون قرآن می خواند، او سرش را پائین می انداخت و ساکت می ماند، هرگاه مامون اشتباه کرد کسائی سرش را بلند کرد و اشتباه او را اصلاح می کرد، روزی مامون سوره (صف) را می خواند و وقتی که رسید به این آیه که می فرماید: (یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون)
کسائی سرش را بلند کرد و مامون نیز به او نگریست و آیه را تکرار کرد تا اشتباه خود را بیابد، اما دید آیه را درست خوانده است، پس قرائت خود را ادامه داد و وقتی کسائی رفت و درس تمام شد مامون نزد پدرش هارون الرشید آمد و به او گفت: آیا چیزی را به کسائی وعده داده بودی؟
هارون الرشید گفت: ای پسرم ! تو چگونه آن را دانستی؟ مامون ماجرا را برای پدرش بازگو کرد.