در بین 52 کشور جهان، معلمان سه کشور ایران، تایلند و یونان بیشترین تکالیف خانگی را به دانش آموزان می دهند. در مقابل، دانش آموزان سه کشور ژاپن، چک و دانمارک کمترین میزان تکلیف خانگی را دارند. این یافته ها برآمده از یک پژوهش در دانشگاه پنسیلوانیاست. عنوان تکلیف خانگی دانش آموزان پدیده جدیدی نیست. مسئله ای است که از دیرباز برای دانش آموزان، معلمان و اولیا در بسیاری از کشورهای جهان مطرح بوده است.
چگونگی تکلیف شب در ایران، از جمله مسائل آموزشی است که به علت درگیری والدین، دانش آموزان و معلمان، دارای اهمیت و حساسیت ویژه ای است. به طوری که عدم انجام تکالیف دانش آموزان مشکلات عمده ای برای آموزگاران دوره ابتدایی فراهم ساخته. براساس نظریات کارشناسان، تکالیفی که معمولاً برای دانش آموزان تعیین می شود، اغلب دارای ساختار حل تمرین و رونویسی و حفظ کردن است که هر دانش آموز با انگیزه متفاوت به انجام آن می پردازد. برخی صرفاً برای این که مورد تحسین دیگران بویژه والدین خود قرار گیرند، می کوشند تا هر کار طاقت فرسایی را تا حد امکان به خوبی انجام داده و خود را کوشا و مسئولیت پذیر نشان دهند. گروهی هیچ انگیزه ای برای انجام تکالیف ندارند و معمولاً از این کار شانه خالی می کنند و یا در اثر فشار والدین و مدرسه به طور ناقص و سرسری تکالیف خود را انجام می دهند. عده ای از دانش آموزان با دقت و علاقه بسیار، انجام تکلیف خود را شروع می کنند ولی با دلزدگی ناشی از عوامل مختلف، در به پایان رساندن آن به هر بهانه ای سرباز می زنند و برخی نیز با اعطای جایزه و سایر امتیازات، تن به این کار می سپارند. بهترین مورد برای داوری در مورد حجم زیاد تکالیف، خود دانش آموزان هستند. شرایطی که دانش آموزان در آن شرایط به انجام تکلیف می پردازند، نگرش آنان در مورد تکلیف شب، تأثیر تکلیف شب بر پیشرفت تحصیلی آنان از نگاه خودشان و مقایسه نظریات دانش آموز دختر و پسر؛ اهداف پژوهشی بودند که در مورد نگرش و انگیزه های دانش آموزان در مورد تکالیف شب انجام شد.
از میان ??? دانش آموز پسر و ??? دانش آموز دختر در ?? سؤال باز و بسته استفاده شده که در آن حدود ساختار تکالیف دانش آموزان، شرایط فیزیکی انجام تکالیف، شرایط روحی، روانی و اجتماعی انجام تکالیف و پیامدهای عدم انجام تکالیف برای دانش آموزان مورد نظر بوده است. نظریات دانش آموزان نشان داد تکلیف شب، ترکیب اضافی است که دو توهم را برای دانش آموزان به وجود آورده است.
اول آنکه این کار باید شب صورت گیرد. دوم، این کار شاق و طاقت فرسایی است که باید به اجبار انجام شود. معمولاً دانش آموزان در اوج خستگی، باعث بی دقتی در انجام تکالیف می شوند. بیشتر دانش آموزان از حجم زیاد تکالیف در دروس مختلف و یکنواختی آنها شکایت داشتند و بویژه تکالیف محوله برای روزهای تعطیل را طاقت فرسا ذکر می کرده اند. به طوری که گفته اند حتی برای رسیدگی به نظافت شخصی در پایان هفته نیز وقت کم می آورند. آنها انجام این تکالیف توسط معلمانشان را بعید تصور کرده اند. نگرانی از تنبیه و سرزنش در حضور جمع به دلیل انجام ندادن تکالیف، از عواملی است که دانش آموزان را دچار پریشانی و اضطراب می کند. ترس از واکنش های غیراصولی معلمان و اولیا که آمیخته با تهدید و تحقیر است، در لابه لای نوشته های دانش آموزان، بیشتر از هر مطلب دیگری نمایان است. آنها معتقدند که باید با دانش آموز به صورت انفرادی صحبت شود. آنها تمایل دارند که این فرصت به آنان داده شود تا در مورد مشکلاتشان توضیح دهند. برخی دانش آموزان به نوع تکلیف خود اعتراض داشتند و رونویسی از دروس تاریخ و مدنی را کاری بیهوده تلقی کرده اند و انجام این نوع تکالیف را با تشبیهی مثل «کوه کندن» بشدت خسته کننده دانسته اند و تکالیفی را که باعث برانگیختگی، خلاقیت و کنجکاوی می شود، پیشنهاد کرده اند. گروهی از دانش آموزان، به مبهم بودن تکالیف تعیین شده اشاره کرده اند و خواستار توضیح بیشتری از طرف معلم هستند و اظهار کرده اند که تکالیف در دقیقه های پایانی زنگ آخر تعیین می شود که گاهی با سروصدا و تعطیلی مدارس همراه شده و نحوه و چگونگی آن روشن نمی شود. شیوه بازبینی تکالیف، خود موجب عدم توجه دانش آموزان به ارزش این فعالیت شده زیرا برخی از دانش آموزان، معتقدند که به تکالیفشان درست رسیدگی نمی شود. آنها توجه و نظارت هرچه بیشتر معلم را خواستار شده اند. عده ای عدم وجود شرایط مناسب در منزل را دلیل انجام ندادن تکالیف خود ذکر کرده اند. ??درصد آنان مایلند هنگام انجام تکالیف در منزل، از طرف خانواده محیط آرام و مناسبی فراهم شود و نظارت و راهنمایی اولیا را نیز خواستار شده اند.
مطالعه نظریات دانش آموزان نشان می دهند با این که تکالیف داده شده به حد کافی آنان را درگیر مسائل آموزشی و درسی با شرایط کلاس نمی کند، ولی تعداد زیادی اعتقاد دارند که انجام تکلیف در خانه، تأثیر مثبتی در پیشرفت تحصیلی آنان دارد. تعیین تکلیف شب برای دانش آموزان و میزان و نحوه انجام آن، از جمله مباحث سنتی آموزش و پرورش است و آنچه در این پژوهش به آن پرداخته شده، تنها بخش بسیار کوچکی از واقعیات است. خدابنده در همین مورد می گوید:
آیا برای همه درس ها یک روش را باید به کار گرفت و یک فرمول را به ذهن سپرد. آیا برای تاریخ وجود تکلیف ضروری است. حفظ طوطی وار بعد از مدتی فراموش می شود. یکی از ویژگی های معلمان خلاق برای هر درس این است که روش های گوناگون را در نظر می گیرند، همه فراگیران با یک روش یاد نمی گیرند. فردی قوه شنیداری قوی تری دارد و کس دیگری از طریق تمرین کردن، نتیجه بهتری می گیرد. با توجه به تفاوت های فردی و فرهنگی- اجتماعی نمی توان گفت یک روش کاملاً درست است. بنا بر این باید ویژگی های یک تکلیف خوب را دانست. تکلیف می تواند در مدرسه انجام شود و فعالیت هایی که در مورد یک مدرسه اتفاق می افتد ممکن است جای دیگر متفاوت باشد.درنتیجه باید بسته به شرایط فرهنگی و اجتماعی خانواده تکلیف داده شود. به زبانی دیگر ما نیازمند ساختارشکنی و ابداع روش های نو هستیم. ارتقای حرفه ای معلمان و اصلاح نگرش مدیران، زمینه مناسبی برای رشد دانش آموزان فراهم می کند. در جهانی که هر هفت روز در آن علم بشر دو برابر می شود ما نیازمند تغییر هستیم. البته از سویی نباید تغییرات مثبت و رو به رشد هم در مدرسه هم نگرش معلمان را نادیده بگیریم و در مقابل باید دید چقدر از آموزش و پرورش حمایت شده است. این در حالی است که تغییر نگرش صرفاً با بخشنامه به وجود نمی آید. آیا شرایط مطلوب برای یادگیری هست همه به یک سمت می نشینند یا دایره ای و U شکل می نشینند آیا تعداد معلمان متناسب تعداد دانش آموزان است
چه بسا، هیچ یک از این دانش آموزان، انگیزه مطلوبی برای انجام تکالیف ندارند، زیرا پژوهش ها نشان می دهند بهترین انگیزه، یک انگیزه درونی و میل به یادگیری است. دانش آموزی که به این مرحله برسد، از یادگیری بیشتر احساس لذت می کند و برای جلوگیری از فراموشی و دریافت حدود آگاهی و ناآگاهی های خویش به خودارزیابی می پردازد و چنان که براساس یافته های همان پژوهش در دانشگاه پنسیلوانیا، تکالیف زیاد خانگی، یادگیری دانش آموزان را چندان افزایش نمی دهند. بلکه باید معلمان را آموزش داد تا کیفیت تکالیف خانگی را افزایش دهند نه کمیت آنها را.
در این میان مسائل ریشه ای تری نیز وجود دارد. در حقیقت، حجم زیاد تکالیف در مدارس، خود بازتاب مسئله فراگیری چون نمره محوری در آموزش و پرورش است. هنگامی که نمره محوری، مدرک یا صرفاً ورود به دانشگاه هدف اصلی است، نحوه تدریس نیز نتیجه محور می شود. در اینجا مهم این نیست که دانش آموز چقدر مهارت دارد، بلکه مهم این است که چه نمره ای گرفته پس باید به سمت حفظیات و تکالیف خاص یا به سمت تست زنی برود. این نگاه سطحی شده یا نگاه تجاری موجب می شود کلاس های تست حتی از سطوح پایین تر شروع شود که همین آموزش و پرورش را با چالش های جدی روبه رو کرده. اینجاست که یادگیری یا آمادگی برای بهتر زیستن دیگر وجود خارجی ندارد. بخشی از شهریه را از خانواده می گیرند بنابراین باید نیازهای خانواده را در نظر بگیرند و در عوض مسئولیت های اصلی خود را فراموش می کنند. نتیجه محور بودن و گذشتن از آزمون های این چنینی جای آمادگی فرد برای ورود به اجتماع را می گیرد. در اینجا دیگر هدف از آموزش کسب مهارت های زندگی نیست. مسئله دیگری که وجود دارد به سطح مطالبات و خواست های غیر واقعی والدین بر می گردد. نبود تکلیف یا حتی حجم کم آن برای آنها نگران کننده می نماید. این قضیه در مدارس غیر دولتی به نوعی تشدید می شود حجم سنگین تکالیف، کلاس های مکرر و متعدد و آموزش های خانگی و خارج از نرم والدین در خانه و تأکید و پافشاری آنها بر دروس، به نوعی دانش آموز را دچار بمباران درسی می کند. چه بسا که یکی از علل بی انگیزگی دانش آموزان، نسبت به درس و مدرسه، بازخورد افراطی چنین رفتارهایی است. با این حال همچنان که وحید خدابنده می گوید: ما می توانیم به تکالیف جهت دهیم به شکلی که آنها را خوشایند سازیم. دانش آموز می تواند برای دوستان و خویشان نامه بنویسد. یادداشت کردن پیام ها و معلومات و مهارت هایی که در مدرسه مد نظر است. خاطره نویسی در بعضی کشورها خیلی مورد توجه است. این که در پایان هفته به جای تکلیف و کار در مورد تعطیلات بنویسند. www.zibaweb.com
خاطره نوعی واقعه نویسی است و بچه های دیگر هم یاد می گیرند. برخی روانشناسان اجتماعی معتقدند ?? درصد یادگیری ها از طریق مشاهده است. چیزهای خوبی که در جامعه می بینند یا در روزنامه می خوانند یا نکته برجسته ای که در زندگی به آن بر می خورند را بنویسند و در کلاس ارائه کنند یادگیری تنها منوط به کتاب های درسی نیست. می توان منابع دیگر یادگیری را در خارج از مدرسه ایجاد کرد. از سویی معلم باید هدف و چرایی انجام تکالیف را برای فراگیران به روشنی بیان کند. شرایط مطلوب برای انجام یک تکلیف و این که آیا دانش آموز شرایط این کار را دارد، در نظر گرفته شود. شرایط مالی و فیزیکی و میزان تحصیلات والدین مؤثر است. گاهی والدین بیش از حد وارد جریان یادگیری می شوند تا آن که نقش راهنمایی و نظارتی و حمایتی داشته باشند. والدین نباید سعی کنند پاسخ سؤالات را به بچه ها آموزش دهند، تنها راهنمایی در مورد راه های کسب درست منابع صدق می کند. از سویی در تکلیف دادن، هویت موفق را ایجاد کنیم نه این که هویت شکست را آموزش دهیم. اگر تکالیف سنگین باشد به احتمال زیاد در انجام تکلیف، شکست می خورد و یک هویت ناموفق شکل می گیرد. هرگونه نقش والدین، غیر از نقش حمایتی باعث آسیب می شود. حتی بخشی از عدم توفیق والدین هستند. آنقدر فشار به بچه ها می آوریم که لذت درست خواندن را از بچه ها می گیریم و به جای لذت، احساس تنفر در آنها ایجاد می شود. درس خواندن باید به عنوان یک فعالیت لذت بخش معرفی شود نه به عنوان تنبیه کردن. اجازه دهیم بچه ها مسئولیت رفتارهایشان را بشناسند. کمک، تنها در حد سؤال، ابهام یا نیاز است اما انجام دادن آن به عهده خود بچه ها است.
بدترین والدین، والدینی هستند که جواب سؤالات را می دهند. از سویی والدین و معلمان باید بدانند که بازی نقش مهمی در یادگیری برای بچه ها دارد، حتی مهارت های درسی را هم تقویت می کند.بررسی حجم زیاد تکالیف می تواند به این چکیده نهایی پایان یابد که تکلیف باید در سه بخش اهداف، انواع و استراتژی تکلیف تنظیم شود. معلمان باید تکلیف را مطابق توانایی ها و علایق هر یک از دانش آموزان تعیین کنند. حتی به جای عنوان تکلیف شب مناسب تر است از ترکیب تمرین روزانه استفاده شود که در تمام اوقات، هر زمانی که فرصت مناسب فراهم آید، باید به انجام آن اقدام شود.
مهری حقانی گزارش : روزنامه ایران
**********************
تنبیه بدنی
نویسنده: دکتر «دیوید بناتار» ترجمه: اسماعیل سلیمی ساعتلو
مقدمه مترجم در نظام تعلیم و تربیت قدیم ایران تتنبیه بدنی چیز معمولی بود و کسی نمیتوانست کلاسی را بدون تنبیه بدنی تصور کند. به نوعی یک وسیله کمکآموزشی برای معلم محسوب میشد. آقای دکتر عباسزاده (استاد دانشگاه ارومیه) به شوخی میگفتند: از شعرا و متفکران و نویسندگان قدیم تنها کسی که تنبیه بدنی را نکوهش کرده است، «وحشی بافقی»! بوده است. بعضی از مدارس و مکتبخانه ها با توصیف انواع تنبیهاتی که در آن مکانها اعمال می شد در پیش شنونده رعبآور جلوه مینمودند. تمام یا اکثر کسانی که در محیطهای چند ده سال پیش درس خواندهاند، خاطرات ناخوشایندی از آن زمانها دارند.
امروزه دیگر از آن نوع تنبیهات که با تشریفات خاصی هم انجام میشد خبری نیست اما تنبیه بدنی هنوز هم یک بحث جدی در بدنهآموزش و پرورش و بین مسئولان، معلمان، دانشآموزان و اولیای آنهاست. بعضی از معلمان و اولیا شدیدا با آن مخالف هستند. معلمانی هم وجود دارند که به طور غیررسمی از تنبیه بدنی استفاده میکنند و جود آن را لازم میدانند. حتی من با دانشآموزانی برخورد داشتهام که وجود تنبیه را لازم میدانستند و اذعان میداشتند بعد از تنبیه بدنی مجبور و یا شاید تشویق میشوند دروس خود را بیشتر مطالعه کنند. حتی بعضی از اولیا هم چنین عقایدی دارند. در کلاسها یا دورههایی که معلمان یک جا جمع میشوند اگر بحث کلاسی به این موضوع کشیده شود، ممکن است ساعتها این بحث ادامه پیدا کند. اما این بحثها کمتر بر پایه تئوریها و تحقیقات علمی است، بیشتر نظر هستند تا نظریه. بنابر این هرکس سعی میکند سخن خود را به کرسی نشاند بدون اینکه به مبنای علمی آن توجه داشته باشد. ترجمه این مقاله از این نظر میتواند مفید واقع شود که نویسنده سعی کرده است دلایل مخالفان تنبییه را دستهبندی کند و برای هر یک استدلال خود را بیاورد. در این مقاله نویسنده با اینکه پاسخ مخالفان تنبیه را میدهد اما کاملا تنبیه بدنی را تایید نمیکند بلکه بر این نظر است که نباید آن را به طورکلی بیفایده بینگاریم. به زعم نویسنده استفاده از نوعی تنبیه که به آن تنبیه نادر(Infrequent) و ملایم (Mild) اطلاق میکند، در بعضی مواقع میتواند مفید واقع شود. هرچند بعضی از استدلالها چندان محکم به نظر نمیرسند، اما مطالعه این مقاله که می توان گفت به نوعی حرف جدیدی است و برخلاف نظریات جاری فقط به محکومیت هر نوع تنبیه اکتفا نمیکند، مفید به نظر میرسد.
1. مقدمه
مخالفان تنبیه بدنی کودکان، بدرستی از گسترش استفاده از تنبیه بدنی و اعمال خشونت که اغلب باعث ایجاد خسارات بسیار میگردد انتقاد میکنند. آنها اغلب برای نشان دادن این مسئله که از تنبیه صرفا به عنوان آخرین حربه استفاده نمی شود بلکه به صورت مداوم و برای تخلفات بسیار کوچک مورد استفاده قرار میگیرد، زحمات بسیار کشیدهاند. آنها همچنین تعداد بسیار زیادی از نمونههای تنبیه بدنی و اعمال خشونت را ثبت و ضبط کردهاند.
من هیچ تردیدی در پیوستن به مخالفت با چنین اعمالی که به درستی به آنها «بهره کشی از کودک» اطلاق میشود ندارم. عموم مردم و همچنین متولیان آموزش و پرورش و روانشناسان که در باره تنبیه بدنی بحث میکنند به دو گروه متضاد تقسیم می شوند. آنهایی که مخالف این عمل هستند، قصد دارند آن را به طور کلی ممنوع سازند. آنهایی که متمایل به استفاده از این حربه هستند، از این عمل دفاع جانانهای میکنند و در باره ارتباطات منطقی زیادی که در باره خطرات و سوء استفاده از این شکل از تنبیه وجود دارد بی تفاوت هستند.
تعجبآور است که مسئله اخلاقی تنبیه بدنی با وجود فراخی و وسعت آن از توجه فلاسفه رهایی جسته است. در این مقاله قصد دارم انواع استدلالات مرسومی که در حوزه مخالف با تنبیه بدنی هستند را مورد ملاحظه قرار دهم اگر چه در عمل من میخواهم نشان دهم که تعدادی از این براهین، قدرت قابل ملاحظهای برای تحمیل محدودیتهای اخلاقی قابل توجه در استفاده از تنبیه بدنی را دارند.
بعد از بررسی و رد براهینی که مبتنی بر حذف کامل تنبیه بدنی هستند، به طور خلاصه برخی از استدلالات مثبت نسبت به تنبیه بدنی را قبل از اینکه یک زمینه کلی را به عنوان ملزومات و شرایط مطرح کنم مورد ملاحظه قرار خواهم داد. با وجود این قبل از بحث روی هر کدام از اینها بعضی از ملاحظات اولیه به ما در تمرکز روی موضوعی که مورد بحث خواهد بود کمک میکند.
الف: تنبیه بدنی چیست؟
تنبیه بدنی به صورت تحت اللفظی یعنی وارد کردن ضربه به بدن. در این صورت حتی با «مجازات اعدام» هم متفاوت است، تنبیه بدنی اثرات بلند مدتی بر جای میگذارد. تنبیه بدنی میتواند برای اشاره به طیف وسیعی از دامنه جرایم مورد استفاده قرار گیرد، از کار اجباری گرفته تا شکنجه جسمی. کانون توجه من در این مقاله روی شکلی از تنبیه بدنی خواهد بود که به نظر میرسد منطقه اصلی مناقشه باشد، تحمیل درد فیزیکی بدون صدمه به اعضای بدن. نمیخواهم بگویم این نوع تنبیه مشکلسازترین نوع تنبیه است، بلکه به این علت آن را مورد توجه قرار میدهم چرا که به نظر میرسد میانهترین سطح تنبیه بدنی باشد که مورد اختلاف است. بعلاوه معلوم می شود تحمیل درد بدون آسیب گونهای از تنبیه بدنی باشد که نقطه اصلی بحث است، ولو اینکه مخالفان تنبیه بدنی مکررا به آن نمونههای تنبیه بدنی اشاره میکنند که آسیب جسمی ایجاد نمودهاند.
تنبیه بدنی نامهای گوناگونی را در بر میگیرد، فقط محدود به «کتک زدن» ، «سیلی زدن» ، «لگد زدن» ، «با چوب زدن» ، «ضربه زدن» و «زندانی کردن» نیست. بعضی از این موارد عمومی هستند، بقیه به شدت تنبیه یا به وسیله مورد استفاده اختصاص دارند. من از تعداد دیگری از این موارد قابل تبدیل به هم به عنوان موارد متدوال تنبیه بدنی استفاده خواهم کرد.
ب: تنبیه بدنی در خانهها و مدارس
مجموعهای از تنبیهات وجود دارد، اما کانون توجه من روی خانهها و مدارس خواهد بود. این اماکن خصایص مشترکی دارند که باهم از دیگر اماکن مناسب برای تنبیه بدنی متمایز میشوند. هم در خانهها و هم در مدارس کودکان به وسیله بزرگسالان (والدین یا معلمان) تنبیه میشوند. به طور مشابه در هردو مکان، مفاد تنبیهه بدون محاکمه رسمی بر کودک اعمال میشود و اغلب برای گناهان نامشخص در قانون و مقررات، گناهانی که در خانهها و مدارس دیگر ممکن است ممنوع نباشند، بلکه بیشتر به عنوان یک عمل شیطنتآمیز یا خطاکاری فرض میشوند.
تفاوتهای معنیداری بین خانه و مدرسه وجود دارد. اکثر والدین دوست دارند علائق بچههایشان محدود به محبت و دوست داشتن و مراقبت از آنها باشد. همچنین بیشتر والدین دوست دارند بچههای خودشان را بیشتر از معلمان آنان بشناسند. معلمان، عموما کنتاکت کمی با دانشآموزانشان دارند مگر بعضی از آنها که در کلاسهای بزرگتری تدریس میکنند. در حالیکه عدهای مخالف تنبیه بدنی به هر نحو حتی به وسیله والدین در خانه هستند ، تعدادی دیگر با این عمل فقط در بیرون از خانه مخالف هستند. آنها ممکن است بگویند که تفاوتهای خانه و مدرسه به صورت اخلاقی است و بیان نمایند چرا تنبیه بدنی در خانه قابل قبول است ولی این امر در مدرسه غیرقابل قبول است.
من فکر میکنم این دو باهم تفاوتهای مشخصی دارند. «تنبیه رسمی» هرگز نمیتواند ارتباطات نزدیک موقعیت خانواده را تحت تاثیر قرار دهد. بعضی زیانها و سودها بر آن متصور است. یکی از مزیتهای آن این است که داوری رفتار و تصمیمگیری در باره تنبیه در هالهای از محبت قرار نخواهد گرفت. (چه تعداد از والدین به فرزند قاتلشان که به علت قتل به زندان طویلالمدت محکوم شده است می گویند: «او واقعا پسر خوبی است.»)
علاوه بر این تمام محیط های رسمی به یک اندازه «غیرشخصی» نیستند. مدارس خیلی بیشتر از «دادگاه های ایالتی» شخصی هستند. در مقایسه با قضات و کارهایی که آنان در برابر متهمان انجام میدهند، معلمان شاگردان خود را بهتر میشناسند و احتمالا مراقبت بیشتری از آنها به عمل میآورند. بنابر این تنبیه در مدارس میتواند تحت پوشش یک هدف آموزشی مفید صورت گیرد. مدرسه حرکت از حوزه خانواده به طرف حوزه «ایالت» (دولت) را تسهیل میکند. بچه یاد میگیرد که همیشه تنبیه به وسیله افراد نزدیک به او که او را آنها را دوست دارد و میشناسد صورت نمیگیرد. این به این معنی نیست که به معلمان بگوییم لازم نیست مانند قضات از زمینهها و مناسبات و جنبههای اخلاقی مربوط به متخلفان قبل از اعمال مجازات آگاهی پیدا کنیدwww.zibaweb.com
2. پاسخ به استدلالات مخالفان تنبیه بدنی
کسانی که مخالف تنبیه بدنی هستند معمولا یک استدلال واحد را دنبال نمیکنند. معمولا آنان مجموعهای از دلایل را برای اثبات نگرش خود جمعآوری مینمایند. احتجاجهای آنها ریشه در نظریات خاص تنبیه ندارند، نظریاتی که اصل تنبیه را تایید میکنند و میگویند چرا تنبیه بدنی در مقابل نیازهای تئوریکی شکست میخورد. در بسیاری از حالات ممکن است به همین نحو باشد چرا که آنان فاقد یک نظریه (تئوری) تنبیه هستند. هرچند باید گفته شود از نظر آنها داشتن یک نظریه تنبیه به تنهایی چندان کمکی نمیکند چرا که به نظر آنان مسئله اصلی حکم دادن به این مسئله است که آیا تنبیه بدنی اصلا از نظر اخلاقی قابل قبول است؟ این به این دلیل است که نظریههای سنتی تنبیه بدنی در درون خودشان قائل به این مسئله نیستند که شخص تنبیه بدنی را میپذیرد یا نه. تعدادی از اندیشهها وساطت کاربرد نظریهها را در برخورد با تنبیه بدنی میپذیرند. برای مثال برای تئوری های منطقی تنبیه، ملاحظات مناسب، در نظر داشتن اثربخشی تنبیه بدنی در مقایسه با بازدارندگی یا اصلاح و اندازه هر یک از عوامل ناسازگار، مهم است. برای مجازاتکنندگان، در صورتی که تنبیه متناسب با جرم باشد این امر میتواند موجه باشد. مجازاتکنندگان به نتیجهی تنبیه علاقهمند نیستند بلکه آنان قدرت تنبیه را مورد ملاحظه قرار میدهند. بنابر این پرسش مهم برای آنان این است که آیا تنبیه بدنی به طورغیر قابل قبولی ظالمانه است یا برعکس بیارزش کنندهی شکل تنبیه است؟ مجازاتگرایی چیزی در باره ترکیب شکل غیر قابل قبول تنبیه نمیگوید، همانند فایدهگرایی که خودش نمیتواند بگوید کدام نوع تنبیه موثر یا مضر است. پس ما نمیتوانیم به نظریههایی برگردیم که جوابی برای این سوالها ندارند. نباید اساس تئوریکی را جستجو کنیم یا تصور کنیم هر عقیدهای در باره نظریه تنبیه صحیح است. به همین علت به نظر من زمینهی تئوریکی بسیار فراتر از هدف این مقاله است. نوشتههای زیادی وجود دارد در بارهی اینکه آیا تنبیه میتواند موجه باشد و من در اینجا نمیتوانم به تحلیل آنها امیدوار باشم. در عوض توجه خود را معطوف به سوال تنبیه بدنی خواهم کرد.
اینها استدلالهای مشخصی هستند که توسط افردی که معتقدند تنبیه بدنی هرگز نباید اعمال شود مطرح شده اند:
الف: باعث سوء استفاده میشود.
ب: تحقیر کننده است.
ج: آسیب جسمی به بار میآورد.
د: باعث انحراف جنسی میشود.
ه: باعث بدآموزی میشود. www.gorooh.parsiblog.com
و: باعث سرکشی شده و موجب ارتباط ضعیف بین معلمان یا اولیا با بچهها میشود.