تو با شکوه ترین لحظه موعودی ، همواره دوستت خواهم داشت چرا که : به من آموختی که باید ، سپیدیها را مجذور و از سیاهیها جذر گرفت ، زیباییها را در ده به توان ده ضرب کرد و زشتیها را بر آن تقسیم کرد . به من آموختی تا منحنی اکیداً نزولی پشت خمیدة آن پیر زن دردمند را بر صفحة کاهگلی دیوار کلبه اش همواره به خاطر داشته باشم . تو علامت را در تساوی اضلاع مثلث متساوی الاضلاع ، استواری را در مثلث قائم الزاویه و
نظم را در قالب تمامی n ضلعیهای منتظم به ما نمایاندی . در محضر بزرگوارت آموختم که باید از همه بدیهای دیگران فاکتور گرفت . آموختم که اعداد حقیقی با در برداشتن اعداد گنگ زیباترند ، چرا که حقیقت زیباست و آموختم که هر روزمان باید نقطة عطفی باشد برای تغییر علامت از منفی به مثبت بی نهایت ، از سرازیری به سمت اعلا و از اکیداً نزولی به سمت اکیداً صعودی ، به سمت مثبت بی نهایت ، به سمت آن حقیقت نامتناهی . آموختم که همه چیز را در قالب اعداد مثبت و در ناحیه اول مثلثاتی که ناحیه مثبتها است ، بررسی کنیم و اکسترمم لطف و صمیمیت ، پاکی و صفا را ماکزیمم در نظر بگیریم و در همان حال ، کینه و نفرت را به سمت صفر میل دهیم .
تو را همیشه تاریخ سپاس خواهم گفت چرا که در محضر تو آموختم چگونه انسان باشم و در خدمت به دیگران از پارامترهای موجود پا را فراتر نهم و در بینهایت عشق ورزیدن غوطه ور گردم . تو درس زندگی را در قالب فرمولها و روابط منطقی ریاضی به من آموختی و مرا با هنر ریاضی ورزیدن ، مأنوس کردی ، پس : تو را ای بزرگ شخصیت فداکار ، تا ابد دوست خواهم داشت و دعای خیرم را نثار راهت خواهم کرد .