سخن گفتن از مدیریت بدین معنا نیست که انسان چگونه بتواند یک اداره و یا سازمان مشخص را اداره نماید، بلکه مراد از مدیریت این است که ما چه قوانین را برای مدیریت داشته باشیم و چگونه بتوانیم در هر شرایط و زمان خود را به آن قوانین پایبند بدانیم و مدیریت خود مان را آنطور با قوانین جامعه مورد نظر هماهنگ کنیم که نه خود ما و نه جامعه از آن ضرر ببیند؟
در همهء تمدن های بشری این یک امر پذیرفته شده است که اداره کننده ء سالم، راستکار، راستگوی و پای بند به قانون را مردم می پسندند. همهء ادیان و مکتبهای بشری اصولی را در زمینه ای وضع کرده اند تا جامعه را بسوی خیر و فلاح بکشانند، این اشخاص هستند که قانون را زیر پای میگذازند، آنرا توجیه غلط میکنند و مورد استفادهء سوء قرار میدهند. بعبارت دیگر مشکل اصلی در نبود قانون نیست بلکه مشکل در عدم رعایت و تطبیق قانون است.
بدون شک قوانین در ذات خود برتری ها و بهتری های نسبت به یکدیگر دارند، اما در مجموع هیچ قانون انسانها را تشویق به ظلم و تجاوز به حق دیگران نمیکند . پس از دیدگاه شما یک مدیر موفق چه کسی است؟
مدیر موفق کسی است که:
مسئولیت پذیری در برابر کار ها ، فعالیتها و شکستها
تمایل براى بهبود انجام کارها و به کار گیری ابتکار عمل
قلمداد کردن کارها به عنوان سرگرمی لذت بخش نه به عنوان بارى بر دوش
برخورداری از توانایى کافى در زمان بندى مناسب براى انجام فعالیتها
توانایى انجام کارها در فشرده ترین زمان ممکن
درک و پذیرش منطقی شرایط و پشتکار فراوان برای انجام فعالیتها
اعتماد وافر نسبت به سایر افراد و مردم
انجام فعالیت به منظور دستیابى و تحقق موفقیت
فراگرفتن ابزارها و روشهاى تقویت حافظه
برخورداری از نیروی جسمانی و سلامت بدنی
داشتن دیدگاههای روشن و آشکار واندیشه ی نافذ و بینشی فراگیر
داشتن آرزوهایی هدفمند و قابل دستیابی و به عبارتی نزدیک به حقایق
انعطاف پذیری در عین استواری و پایداری در رسیدن به اهداف
میانه روی وپرهیزاز افراط و تفریط
برخورداری از شخصیت پایدار و غیر متزلزل
بردباری و صبر در حل مشکلات
خویشتن داری در جایگاهها و موقعیتهای سخت و برانگیزاننده
آرامش در برابر بحران
واقع بینی در برخورد با مسائل
رعایت اصول و موازینی ( ارزش ) چون نظم ، ترتیب و احترام به زمان بندیها
احترام به مقررات و آئیین نامه های سازمانی
یکسان نگری به حال و آینده (چرا که نبایستی این دو را فدای یکدیگر کرد)
قاطع بودن در تصمیم گیری و درگیر شک و تردید نگشتن
پایبندی به تصمیماتی که با اندیشه و مشاوره اتخاذ گردیده اند
روحیه هم کارى وهم بستگی در سیستم مدیریتى
داشتن روحیه انتقاد پذیر
سیستم مدیریتی هدف گراو واقع گرا.
گوش فرا دادن به صحبت ها و نظرات دیگران و احترام به آنها
حال شخصی که مدیریت یک اداره ویا مدرسه را بعهده دارد باید همهء صفات ممتاز را نسبت به سائرین باید داشته باشد، در این امر تنها خود پیامبر(ص) بعد از خداوند (ج) شارع دین و معصوم است، باقی همهء جانشینان ایشان از این امر مستثنی نیستند و باید در صفات ایمان، تقوی، دانش، عدالت، طهارت، راستی، وفا، شجاعت، همت، مدیریت، قاطعیت، فصاحت، بلاغت، حکمت، درایت، شناخت و... در آخر حتی در حسن صورت نسبت به همهء افراد جامعه برتر باشد.
برای تشخیص چنین شخصی چه چیزی لازم است وچگونه می توان ان را از دیگران تمییز داد؟این یک سؤال اساسی است. در جوامع عقب مانده که سطح دانش و بینش پایان است، حتی مردم در شناخت اصول و قوانین خود از آگاهی اندکی برخوردار نیستند این انتخاب خیلی مشکل است .
راه حل اینست که مردم با یک اخلاص و دید درست کسانی را از میان خود که به ایشان گمان نیک دارند انتخاب نمایند و آنهارا ملزم بسازند که از میان خود کسی را برای ادای این امر خطرناک و بسیار دشوار بر گزینند، این یگانه راهست .
اگر در انتخاب مردم صفات غیر از صفات در بالا ذکر شده، مثل قوم، قبیله، نژاد، زبان، پول و... مقصود و منوط بود اینجاست که از ابتداء ما به سوء مدیریت دچار میشویم، چون در یک بینش بسیار ابتدائی مدیر باید ارضای خاطر کسانی را که برایش بخاطر قوم، قبیله، نژاد، زبان، پول و... رأی داده اند نگاهدارد، در غیر این صورت بقایی خود را نا ممکن میداند.
هر چه اگر انتخاب به اساس شروط و ارزشهای خوب یاد شدهء قبلی باشد، چنین رئیسی هیچگاه ارزشهای مطرح نزد خود را بخاطر ارضای دیگران زیر پای نمیگذارد و در صورت بکار گرفتن عدالت اجتماعی حامیان بیشتر و صادقتر پیدا میکند . پس منتظر معرفی مدیران لایق باشید.... موفق باشید