در گفتگوهای روزمرهمان، این مطالب را زیاد شنیدهایم که میگویند: فلانی طبعش سرد و یا طبعش گرم است. آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که منشأ این تغییرات مزاجی کجاست؟ و یا طبع و مِزاج و خِلط، چه هستند و چه تأثیری در زندگی انسان دارند؟ انسان، موجودی متفکّر است و همین ویژگی، آن را از دیگر موجودات در طبیعت، مجزّا میکند. با این ویژگی است که در جستجوی رسیدن به خوشبختی گام بر میدارد و تلاش مینماید تا موانع رسیدن به آن را از سر راه خود بردارد؛ موانعی که در
راه تأمین زندگیاش و بر طرف شدن نیازهای اوّلی? او (اعم از: خوراک، پوشش و...) وجود دارد و این، خود، مستلزم آن است که نسبت به طبیعت پیرامون خود و حتّی دربار? وجود خویشتن، شناخت و آگاهی کافی به دست آورد، چنان که در حدیثی از امیر مؤمنان علی(ع) آمده است: «شناخت خویشتن، سودمندترینِ دانشهاست».
هر چند این حدیث گرانقدر، روی شناخت نفس و ابعاد معنوی انسان، تأکید میکند، امّا نباید فراموش کرد که شناخت ابعاد مادی و ظاهری انسان نیز در دستیابی به این معرفت، بیتأثیر نیست. در روایات آمده است که انسان به گونهای خلق شده که از تمامی عناصر موجود در طبیعت، در وجود او یافت میشود.
این مسئله، پایه و اساس علم طبّ قدیم بوده و در طبّ سنّتی ایرانی و اسلامی، با عنوان «عناصر چهارگانه» مطرح گردیده است. شناخت این عناصر و مسائل یاد شده در طبّ قدیم میتواند راهگشای خوشبختی در زندگی انسان باشد؛ چرا که غلب? هر کدام از عناصر موجود، خصلتی را در انسان پدید میآورد که شناخت آن عنصر و تأثیرات آن در نگهداری بهتر و سلامتی بیشتر جسمی و روانی انسان، مفید واقع میشود.
ابتدا لازم است بدانیم که از دیدگاه حکیمان قدیم ایران، یونان و هند، طبیعت، از چهار عنصر: آب، خاک، آتش و باد به وجود آمده است. این عناصر در طبیعت، به صورت اقلیم و آب و هوا نمود پیدا میکنند؛ امّا در وجود انسان، به شکل مزاج، ظاهر میشوند.
مِزاج چیست؟ طبع چیست؟
مزاج، به معنای آمیختن دو چیز با یکدیگر است.
در واقع، مزاج، کیفیت و حالتی است که از واکنش متقابل اجزای مواد متضاد یا همان عناصر چهارگانه (خاک، آب، هوا و آتش) به وجود میآید. در این واکنش متقابل، بخش زیادی از دو یا چند ماد? متضاد با هم ترکیب میشوند و بر یکدیگر تأثیر میگذارند. از این ترکیب، کیفیت و حالتی به وجود میآید که آن را «مِزاج» نامیدهاند. حاصل این فعل و انفعالات در بدن انسان، چهار نوع حالت یا مزاج را به وجود میآورد که عبارتاند از: «سردی»، «گرمی»، «خشکی» و «رطوبت(تری)».
به طور کلّی، مزاج در انسان یا متعادل است و یا نامتعادل. مزاج متعادل،
مزاجی است که در آن، مقدار ترکیبیِ صفات یا کیفیتهای متضاد (سرما، گرما، خشکی، و رطوبت) با هم برابرند. مزاج نامتعادل، مزاجی است که در آن، این کیفیتهای متضاد چهارگانه، به صورت نابرابری با هم ترکیب شدهاند. معنای تعادل در طب، این است که به هر انسان یا هر یک از اندامهای بدن انسان (بسته به نوع مزاج غالبی که دارد)، به میزان لازم و کافی گرما، سرما، خشکی و رطوبت رسیده باشد. البته یادآوری این نکته لازم است که فقط انسان است که مزاجش به میزان زیادی تغییر میکند و در بعضی اوقات به دلیل تغذی? ناصحیح، دچار عدم تعادل مزاجی و غلب? کامل یک مزاج دیگر (غیر از مزاج غالب خودش) میشود.
از دیدگاه اطبّای قدیم و کارشناسان طبّ سنّتی (ایرانی ـ اسلامی)، در انسان، چهار طبع (خلط) وجود دارد که عبارتاند از:طبع سودایی( طبیعت سرد و خشک)، طبع بَلغَمی( طبیعت سرد و مرطوب)، طبع دَمَوی ( طبیعت گرم و مرطوب) و طبع صفراوی( طبیعت گرم و خشک). نحو? تشکیل این چهار طبع (اخلاط اربعه) به این صورت است5 که بعد از خوردن غذا، ترشّحات معده، تغییراتی در مواد آن، ایجاد میکند و غذا به صورت مایع غلیظی در میآید که به آن، «کشکاب(کیموس)» میگویند.
کشکاب از راه رودهها جذب و به وسیل? عروق، به کبد میرود. کبد، با اعمال طبیعی خود، آن را میپزد (متابولیزه میکند) و با تغییراتی، مواد را تبدیل به مواد سادهتری میکند که قابل استفاده برای بدن باشد. این مواد، به چهار گون? متفاوت (اخلاط چهارگانه)، در میآیند. گون? اوّل که مانند گِل، کدر، تار و سنگین است «سودا» نامیده میشود. گون? دوم، «بلغم» نام دارد که ماد? لزج و سفیدرنگی است که نسبتاً سبکتر بوده و روی سودا قرار میگیرد. خلط سوم، ماد? قرمزرنگی است که «خون» یا «دم» نامیده میشود. خون، بدون هیچ تغییری و بلاواسطه صرف تغذی? بدن میشود و خلط چهارم، ماد? زردرنگی است که از دیگر خلطها سبکتر بوده و «صفرا» نام دارد
امّا اگر اَخلاط در کبد، به خوبی پخته نشوند و به اصطلاح حکما خام و یا نیمهپخته بمانند، قابل جذب نیستند و آنها را اخلاطِ «فاسده (مضرّه/غریبه)» مینامند. بر اساس این که کدام یک از این مواد چهارگانه، مورد احتراق و سوخت و ساز کامل قرار نگرفته باشند، بیمار، دارای غلب? طبیعتِ همان خلط خواهد شد. از سویی این چهار خلط در بدن، جایگاه مشخّصی دارند: سودا در طحال، صفرا در کیس? صفرا، خون (دم) در کبد و بلغم در کل بدن(سیستم لنفاوی) ذخیره میشوند