حال این سؤال مطرح مى شود چه چیزى مشکل مسؤولیت سنگین شما را حل مى کند؟
دکتر مجد روانشناس انستیتو روانپزشکى تهران دراین باره مى گوید: متقاعدکردن نهانى و اسرارآمیز مرد که به آن نیاز دارید حلال مشکل است. حال چه چیزى مرد را متقاعد مى کند که در خانه بیشتر کار کند؟ مهرورزى بیش از اندازه؟ رقم بالاى فیش حقوقى ؟ یا نق زدن؟
تحقیقات نشان مى دهد زنان شاغل آشکارا اقرار مى کنند که اگر در انجام دادن کارهاى خانه شان میانبرهایى بزنند یاچنانچه شوهر و فرزندانشان را وادار به انجام دادن بعضى از کارها کنند احساس «تنبلى » و «گناه» به آنان دست مى دهد. در صورتى که زنان شاغل که از زندگى زناشویى مستحکم و سعادتمندى لذت مى برند به نحوى این پیام را به همسرانشان مى رسانند که من استحقاق دارم که در انجام کارهاى خانه یارى شوم و چون این زنان معتقد هستند که استحقاق دارند، حرف خودشان را بر زبان مى آورند و تجربیات نشان مى دهد که مردان به طرز تفکرهاى بى پرده اظهارشده همسرانشان پاسخ مى دهند.
گفت وگو با شوهر و سعى براى نفوذ کردن در او، دومین قسمت متقاعدکردن او مى باشد. مستقیماً به شوهرتان بگویید چنانچه او قسمتهایى از وظایف خانه را عهده دار شود شما هم وقت و انرژى افزونترى براى او خواهید داشت، وقت بیشترى براى اینکه بیشتر با او به سر برید.
اما اینکه چگونه استحقاق خودتان را بر زبان آورید تا مرد آن را بشنود و از سویى آنچه را مى شنود دوست بدارد، مهم است. گفتنى است که شیوه گفتارى زنانه با شیوه گفتارى مردانه متفاوت است. روانشناسان مى گویند اکثر مردان دراین گفت وگوها، بدون آثار یا نشانه اى از گوش دادن ساکت مى نشینند و یا به عبارتى مثل «دیوار» مى شوند. علت آن است که مردان به گونه اى متفاوت گوش مى کنند و چون نوبت سخن گفتن به آنان مى رسد دوست دارند که همسرشان نیز همچون آنها واکنش نشان دهد. آنچه رامرد هنگام سخن گفتنش مى خواهد چیزى است که خودش به شما مى دهد یعنى فقط به او بنگرید و گوش کنید. بنابراین سعى کنید با شیوه مردانه با مردتان صحبت کنید و از سویى به گونه اى صحبت کنید که او را به تفکر وادارد و او را ترغیب کند. به طور مثال بگوید: آیا مى خواهید در تهیه شام هفته اى دوبار کمکتان کنم؟ و آیا در خرید هفتگى کارى وجود دارد که برایت مشکل باشد؟
لازم نیست که کارهاى خانه به طور پنجاه - پنجاه تقسیم شود تا زنان شاغل احساس رضایت پیدا کنند. آنچه آنان را خشنود مى کند تمایل مرد براى کمک به همسرش است وقتى یخهاى نگرش نسبت به مرد آب شود احساس نزدیکى ، صمیمیت و مهر او نیز بیشتر خواهد شد. البته همکارى مردان با زنان در امور خانگى به خودى خود با موازین انسانى و باورهاى دینى ، سازگار است و جلوه هایى از این همکارى در زندگى معصومان ما وجود دارد.
- شغل مادرى
مادربودن مشغله اى تمام وقت براى زنان به شمار مى آید و تصور مى شود که زنان به طور طبیعى از عهده آن برمى آیند و از انجامش لذت مى برند. تصویر آرمانى زن و مادر که در ذهن ما نقش بسته است مادربودن را پیشه اى تمام وقت معرفى مى کند. هویت اصلى زنان در مقام همسرى و مادرى است، مشغولیتى که به آنان امکان مى دهد نیازهاى عاطفى خود را برآورده کنند اما باید خاطرنشان کرد این ایده آل از واقعیت فاصله اى بسیار دارد. چراکه مادرى کردن، کار دشوارى است. کودکان به توجه و مراقبت دایم نیاز دارند و ایراد کار این است که عموماً این مراقبت ها توسط مادر در تنهایى انجام مى شود، به همین دلیل از افسردگى بعداز زایمان نباید متعجب شد. بنابراین باید مادرى کردن را از شرایط انزوایى که کار در آن انجام مى شود جدا کرد . مطالعات نشان مى دهد که زنان از بچه دارى بیش از کارهاى دیگر لذت مى برند، با این حال بسیارى از آنان احساس تنهایى مى کنند. بنابراین مشارکت مردان در مراقبت از بچه ها کمک شایانى به زنان خواهد کرد.
- فواید اشتغال زنان:
عضو هیأت علمى دانشگاه علوم پزشکى ایران مى افزاید: تحقیقات نشان مى دهد که زنان شاغل کمتر از زنان خانه دار دعوا مى کنند چرا که کار بیرون از خانه سبب مى شود که شوهران صاحب همسرى باشند که آنها را بهتر درک مى کنند. چرا که زن خانه دار به مردش مى گوید: «با من حرف بزن، تو با من حرف نمى زنى» این شکایت قدیمى زنانى است که تمام روز را خانه نشین هستند . شوهر ، طناب نجات زن و تنها رابط وى با دنیاى خارج به شمار مى رود اما مرد پس از یک روز کار خسته کننده تمایلى به گپ زدن ندارد بلکه مى خواهد دست کم مدتى، در آرامش و سکوت تنها بماند. امروزه زنان شاغل که مجبورند بسیارى از اوقات خود را صرف فعالیتهاى شغلى شان بکنند دیگر نیازى ندارند که براى صحبت کردن مرد را تحت فشار قرار دهند. با وجود این وقتى زنان با همسرشان هستند صحبت کردن براى شوهرشان آسانتر مى نماید اکنون او مى تواند در باره آنچه در عرض روز برایش رخ مى دهد (مثل ترافیک ، گرمى هوا ، مسائل اداره و همکاران و ...) با همسرش به عنوان شخصى که او هم بیرون از خانه است و براى درک فشارها، اضطرابها و توفیق هاى محل کار به خوبى مجهز به نظر مى رسد حرف بزند. گفت وگوى زنان در خصوص شغل شان نیز چیزى است که مردان مى توانند درک کنند و به آن علاقه مند باشند، همراه با آن هرچه مرد در کارهاى خانه و بچه دارى بیشتر مشارکت داشته باشد او را بیشتر درک مى کند.
زنان شاغل سرحالتر، سالمتر و دلپذیرتر از زنان خانه دار هستند چرا که مطالعات نشان مى دهد زنانى که وظایف همسرى ، مادرى و شغلى را با هم درمى آمیزند از بیشترین شادى ، عزت نفس و رضایت از زندگى برخوردارند. روانشناسان هشدار مى دهند که به نظر مى رسد کارنکردن در همه جنبه هاى زندگى اثرهاى منفى جدى دارد. مطالعات آشکار مى سازد که زنان صرفاً خانه دار، نسبت به زنان شاغل تقریباً به تشویش و اضطراب بیشترى دچارند و احساس ناراحتى و ناخوشایندى دارند. زنان شاغل در همه سنین از نظر جسمى از خانه داران سالمترند. در زندگى زنان شاغل ساعات کم تحرکى ناشى از بیمارى کمتر وجود دارد بنابراین اوقات کمترى را در بستر بیمارى سپرى مى کنند، با مشکلات مزمن کمترى مواجهند و معمولاً احساس سلامت بیشترى دارند. زنان خانه دار کمتر در خود احساس سلامت مى کنند و فرزندانشان نیز در بازگشت به خانه غالباً مادر را افسرده، بیمار و فرسوده مى یابند. زنانى که شاغلند نسبت به زنان خانه دار زایمان بهتر و با مشکلات کمترى خواهند داشت و این به تجربه در زنان روستایى که فعالیت بیشترى از زنان شهرى دارند دیده مى شود. زمانى که فرزندان رشد مى کنند و مادران در تلاشند که رموز علمى و اصول اخلاقى زندگى را به آنها آموزش دهند؛ مادران شاغل از نفوذ بیشترى برخوردارند. نصایح آنها در باره موادمخدر، نوشیدنى ها، روابط جنسى و چیزهایى از این قبیل بر فرزندانشان تأثیر بیشترى دارد. فرزندان مادران شاغل تمایل دارند که بهتر و شایسته تر و بیشتر به خود متکى باشند.
زنان شاغل در روابط عاطفى نیز با همسر خودموفق ترند . آنهامعتقدند هیچ چیزى آنها را بیشتر از مهرورزى و عشق نسبت به همسر و فرزندان خوشحال و راضى نمى کند. امروزه میلیونها تومان خرج تحقیقاتى شده تا اثبات شود : «کار تفریح است و کارکردن، زنان را سرحالتر و سالمتر مى کند.»
مطالبی دیگر در این زمینه :
تفاهم و تعامل
خانم حبیبی، کارمند بانک، برای رسیدن به این تفاهم و تعامل با همسرش، بسیار تلاش کرده است. او می گوید: «شوهر من هم مثل خیلی از مردها به آسایش و آرایش علاقه دارد، او هم دوست دارد وقتی شب به خانه می آید همه چیز آماده و مرتب باشد. اما من و او معمولاً همزمان به خانه می رسیم و باید کارها را به کمک یکدیگر انجام دهیم. او با من همکاری می کند چون می داند که این کار سخت را فقط به خاطر تامین رفاه خانواده قبول کرده ام تا با واردکردن بودجه ای در زندگی، آینده بچه هامان را بهتر بسازیم،»
او در ادامه می گوید: «البته زندگی زنان شاغل سخت تر از زنان خانه دار است، ما با خستگی یک روز کار فشرده به خانه می آییم و تازه آن وقت باید غذا درست کنیم و به کارهای خانه برسیم. نگهداری بچه ها هم یکی از مشکلاتی است که تا وقتی بچه ها کوچک هستند بیشتر احساس می شود. من مدت ها برای مراقبت از بچه ها دچار مشکل بودم آنها را در یک مهدکودک نزدیک بانک می گذاشتم و ساعتی یک بار برای شیردادنشان می رفتم. الان بچه ها بزرگتر شده اند اما هنوز هم گاهی اوقات مشکل ایجاد می شود.»
نگهداری از کودکان یکی از مشکلات عمده زنان شاغل است. خانم رفیعی کارشناس روان شناسی و مشاور خانواده در این رابطه می گوید: «اگر برنامه ریزی صحیحی برای نگهداری کودکان تا قبل از شش سالگی انجام شود بسیاری از مشکلات حل می شود. هیچ کس نمی تواند ادعا کند که شاغل بودن یا خانه دار بودن مادر می تواند در ارتباط او و بچه ها تاثیر مستقیمی داشته باشد. در واقع کیفیت ارتباط مهم است نه کمیت آن. فرزندان اگر چه در کودکی و نوجوانی به حضور فیزیکی و جسمانی والدین خصوصاً مادر نیاز بیشتری دارند، در دوران جوانی به تحصیلات و به موقعیت اجتماعی پدر و مادرشان بیشتر اهمیت می دهند. یک مادر تحصیلکرده و دارای تجربیات اجتماعی که همزمان با فرزندانش از رشد اجتماعی برخوردار بوده بسیار بیشتر مورد اعتماد فرزندان جوانش است تا مادری که همیشه در خانه مشغول خانه داری بوده و کمتر با جامعه تماس داشته است.
البته همیشه استثناهایی وجود دارد اما اگر قضیه را به طور کلی مورد بررسی قرار دهیم، متوجه می شویم که مادرانی که دارای تخصص های اجتماعی هستند بیشتر مورد مشورت قرار می گیرند و در برخورد با مسایل فرزندانشان درایت بیشتری از خود بروز می دهند.»
متارکه
فرشته. ع، مهندس الکترونیک، بیش از دو سال است که با همسرش متارکه کرده او دلیل اصلی جدایی شان را مخالفت شوهرش با اشتغال او ذکر می کند و می گوید: «همسرم برخورد غیرمنطقی با شغل من داشت. او با این که قبل از ازدواج موافقت خود را با کارکردن من اعلام کرده بود و خودش هم یک مهندس مکانیک بود، بعد از ازدواج کم کم مخالفتش را بروز داد، در واقع او از یک زن انتظارات سنتی گذشته را داشت و نمی توانست بپذیرد که همسرش شب همزمان با او وارد خانه شود و غذایش سر اجاق نباشد. من خیلی تلاش کردم که به برنامه ریزی مناسبی برسم اما او به هیچ نرمشی تن نمی داد. کار به جایی رسید که من از تمام وظایف خانه داری انصراف دادم و به او گفتم که در هیچ قانونی نوشته نشده آشپزی و جاروکردن و ظرف شستن وظیفه زن است. در چنین شرایطی عملاً مجبور به انتخاب شدم یا باید شوهرم و زندگی خانوادگی را انتخاب می کردم و با این مدرک و تخصص در خانه می نشستم، یا باید کارم را انتخاب می کردم و از شوهرم جدا می شدم. وقتی کار به این جا کشید او سعی کرد کمی از مواضعش عقب نشینی کند، می گفت یک کار نیمه وقت پیدا کن که ظهر در خانه باشی اما مگر کار با این شرایط پیدا می شود؟
هر شرکت و کارخانه ای که به من پیشنهاد کار می داد به طور تمام وقت نیاز به تخصص من داشت و من نمی توانستم چنین شرایطی را به کسی تحمیل کنم. از آن جا که شوهرم زیربار این وضعیت نمی رفت مجبور شدم راه دوم را انتخاب کنم و از مردی که آنقدر غیرمنطقی و خودخواه بود، جدا شوم.»
او می گوید: «تعدادی از دوستان من هم به سرنوشت های مشابهی دچار شدند اما همه آنها به شرایط تن دادند و زندگی خانوادگی شان را انتخاب کردند اما این باعث نشد که احساس رضایت داشته باشند. یکی از دوستانم که لیسانس مترجمی زبان آلمانی داشت و نفر بیستم کنکور سراسری بود، به خاطر ازدواج و بچه دار شدن مجبورشد به کلی از شغلش دور شود و پس از مدتی حتی زبان آلمانی را فراموش کرد. می خواهم بگویم که چه فایده ای دارد با بهترین نتیجه ها در کنکور قبول شویم و با بهترین معدل ها مدرک دانشگاهی مان را بگیریم و بعد به خاطر تشکیل خانواده و توقعات شوهر، از همه چیز چشم پوشی کنیم و تبدیل به یک زن خانه دار شویم. ظرف شویی و غذا پختن برای زندگی لازم است اما نیاز به مدرک دانشگاهی ندارد و نباید همه هدف زندگی آدم شود. یک زن، قبل از این که زن باشد یک انسان است که در زمینه های مختلف توانایی دارد. با خانه نشین شدن هر زن، جامعه از یک نیروی کار بالقوه محروم می شود. چه بسا بسیاری از زنان خانه دار جامعه ما از استعدادهای شگرفی در هنر، رشته های فنی و علوم انسانی برخوردار باشند که این استعدادها به علت پرداخته نشدن به آنها به فعل نرسیده اند و همراه با صاحبانشان برای همیشه دفن می شوند.»
مسئله اشتغال زنان
خانم رفیعی، روان شناس و مشاور خانواده در بررسی مشکلات نشات گرفته از اشتغال زنان می گوید: «مسئله اشتغال زنان به خودی خود مشکل زا نیست، آنچه که ما اصطکاک و برخورد در خانواده های بانوان شاغل می نامیم، خود معلول عوامل مختلفی است که با کمی تدبیر و روشن بینی قابل حل است. برخی از این عوامل عبارتند از: عدم درک صحیح از جانب همسر و شریک زندگی، عدم وجود برنامه ریزی صحیح، فشار کاری که اقتصاد جامعه بر خانواده ها تحمیل می کنند.»
او در تشریح این عوامل می گوید: «حقیقت این است که یک زن شاغل، عملاً مسئولیت و فشار کاری دو نفر را تحمل می کند و از این لحاظ نسبت به مردان شاغل هم مسئولیت سنگین تری دارد. تفاوت کار در این جاست که از مردان کسی انتظار انجام امور منزل را ندارد اما یک زن در هر پست مدیریتی و تخصصی هم که باشد، وظایف منزل برعهده اوست. این تقسیم بندی وظایف درست یا نادرست، باعث افزایش فشار و استرس روانی در زنان شاغل می شود، آن هم زنان صبوری که عمدتاً در جهت کمک به اقتصاد خانواده به کار اجتماعی می پردازند و به جای این که مورد قدردانی شوهرانشان واقع شوند در بسیاری از موارد مورد سرزنش های مکرر قرار می گیرند. سرزنش بابت عدم حضور مداوم درخانه، نپرداختن کامل به وظایف خانه و... یکی از دوستان من که متخصص بیماری های زنان است، هر از گاهی برخی از بیمارانش را به من ارجاع می دهد تا از طریق روانکاوی به حل مشکلاتشان کمک کنم. اکثر آنها بانوان شاغلی هستند که بر اثر فشار مسئولیت اجتماعی و امور منزل دچار دردها و عارضه های جسمانی شده اند که منشا آن عصبی است. برخی از این عوارض به طرز عجیبی بر علایم بیماری های زنان شباهت دارند. بسیاری از این بانوان، از عدم درک کامل از جانب همسرانشان رنج می برند، مردانی که با توقعات بیجا و بدون در نظرگرفتن شرایط همسرشان او را تحت فشار روانی قرار می دهند، در نتیجه زن برای این که هم مسئولیت اجتماعی اش را خوب انجام دهد و هم در امور منزل رضایت همسرش را جلب کند، نیروی مضاعفی را به کار می گیرد که همراه با استرس دایمی سبب بروز ناراحتی های عصبی می شود.»
او اضافه می کند: «گاهی هم عدم برنامه ریزی صحیح موجب بروز مشکلات در بنیان خانواده می شود. زنان شاغل باید با همکاری شوهرانشان به یک برنامه ریزی دقیق دست پیدا کنند به طوری که برای تفریح و استراحت خانواده هم زمان مناسبی در نظر گرفته شود. البته باز هم تاکید می کنم بدون همکاری آقایان چنین برنامه ریزی امکان پذیر نیست. از سوی دیگر یک تفکر نادرستی وجود دارد که سیستم جسمانی و روحی زن با کار خارج از خانه هماهنگی ندارد. اما این غلط است، آنچه که زنان شاغل را خسته و درمانده می کند، کار بیرون از منزل نیست، کار اجتماعی به اضافه کار منزل و جوابگویی به انتظارات خانواده است که آنها را دچار ناراحتی های عصبی می کند. در واقع سیستم اقتصادی بیمار جامعه است که زن و مرد را وادار به کار سخت می کند و این واقعیت بسیار تلخی است که در شرایط امروزی جامعه ما، تقریباً همه کودکان از جانب حضور عاطفی پدر بیشتر دچار محرومیت هستند تا حضور عاطفی مادر، حتی مادران شاغل. یعنی اگر آقایان ذره بین خود را از روی خانم ها بردارند و سردی روابط خانوادگی را تنها به کارکردن همسرشان نسبت ندهند، متوجه می شوند که قسمت عمده ای از این سست شدن بنیان خانواده به دلیل دوری خود آنها از فرزندان و همسرشان است. البته نمی توان کسی را مقصر این امر دانست چون همه ما اتفاق نظر داریم که شرایط اقتصادی سخت مسبب این مسئله است. ولی من باز هم روی برنامه ریزی صحیح تاکید می کنم که در واقع می تواند تاثیری شگفت انگیز داشته باشد، من خانمی را می شناختم که کارهای روز بعدش را مو به مو روی کاغذی می نوشت و کنار تختخوابش می گذاشت، او می گفت صبح ها به محض چشم بازکردن، کاغذ را برمی دارم و مثلاً می بینم که اول باید زیر کتری آب را روشن کنم و بعد دست و رویم را بشویم و آن وقت بچه ها را بیدار کنم. این خانم اگر چه زندگی فشرده ای داشت ولی به همه کارهایش می رسید و هرگز احساس کمبود وقت نمی کرد. در نتیجه برنامه ریزی صحیح و دقیق می تواند گره گشای بسیاری از مشکلات خانم های شاغل باشد.»
برگرفته از سایت همشهری
احتمال طلاق زنان شاغل بیشتر است
مطالعات جدید محققان دانشگاه آمستردام هلند نشان می دهد احتمال طلاق گرفتن زنانی که به طور تمام وقت مشغول به کار هستند، بیشتر است.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از نشریه دیلی تلگراف، احتمال طلاق در زنانی که به طور تمام وقت شاغل هستند، 29 درصد بیشتر از زنان خانه دار است.
بر اساس این گزارش، مطالعات محققان دانشگاه آمستردام نشان می دهد که احتمال طلاق با تعداد ساعاتی که زنان در سرکار می گذرانند، ارتباط مستقیم دارد.
این گزارش می افزاید، از آنجا که زنان شاغل احساس استقلال بیشتری می کنند، در نتیجه زندگی مجرد و بدون زناشویی را نیز راحت تر می پذیرند.
بر اساس این گزارش، این تحقیق بر روی دو هزار نفر از جمله هزار زن مطلقه انجام گرفته است.
زنان شاغل در مورد خود بهتر فکر میکنند
نتایج یک پایاننامه نشان داد که زنان شاغل در مقایسه با زنان خانهدار ، دارای پنداشت از خود مدرنتری هستند.
به گزارش سرویس پایاننامه ایسنا ،خدیجه کشاورز در پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی خود با عنوان « بررسی عوامل خانوادگی مؤثر بر پنداشت از خود زنان متأهل ساکن شهرتهران » میافزاید :یافتههای پژوهش این فرض را تقویت میکند که زنی که حصارهای عرصه خصوصی را پشتسر گذارده و وارد عرصه عمومی و اشتغال میشود ، دارای پنداشت از خود مدرنتری است . هرچند موانع بیشمار در عرصه خصوصی و عمومی ، راه را بر او میبندد و مانع شکوفایی او میشود . یافتههای این پایاننامه نشان میدهد که بین « پایگاه اجتماعی –اقتصادی» و « پنداشت از خود » زن رابطه وجود دارد . به بیان دیگر در میان زنان دارای پایگاه اجتماعی – اقتصادی بالاتر ، پنداشت از خود مدرن بیشتر دیده میشود . این امر میتواند ناشی از رشد مدرنیسم در میان افراد با پایگاه اجتماعی ، اقتصادی بالاتر باشد که برپنداشت از خود افراد تأثیر میگذارد و به افراد پنداشت از خودی مدرن میبخشد .
یافتههای این پایان نامه نشان دهنده این است که هرچه تقسیم کار درون خانواده مشارکتیتر باشد ، پنداشت از خود زن مدرنتر است .
با وجود فراوانی اندک مردانی که در کارخانگی مشارکت میکنند ( 39 نفردر مقابل 201 مردی که مشارکتی درکارهای خانه ندارند ) شاهد رابطه بین تقسیم کار درون خانواده و پنداشت از خود هستیم .
به نظر پژوهشگر ،تأکید یک سویه بر اشتغال زن بدون ترویج خانواده مشارکتی که در آن کارخانگی به شیوه عادلانهای تقسیم شود ،
بردگی زن را به دنبال دارد . بسیاری از زنان در توجیه عدم تمایل خود به اشتغال بیرون از منزل ، بر مسؤولیتهای خانگی خود تأکید میورزند . در مقابل ، اگر زنان چشمانداز خانواده مشارکتی را در پیش رو داشته باشند ، خانوادهای که کارخانگی نه وظیفه ازلی و ابدی زن ، بلکه مسؤولیتی مشترک بین زن و شوهر باشد ، تمایل به اشتغال در میان زنان بیشتر میشود و جامعه درحال توسعه ما که تحمل بار تربیت متخصصان و دانشگاهیان اعم از زن و مرد بر گردهاش سنگینی میکند ،میتواند به بازگشت سرمایههایش امیدوار باشد . در ادامه این پایان نامه که در سال 1381 با راهنمایی دکتر شهلا اعزازی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تدوین شده ، آمده است : جامعه ما از یکسو مسؤولیتهای مادری و همسری را مهم میداند و به آن جنبه اسطورهای میبخشد و از سوی دیگر ، وظایف مرتبط به آن را چنان بیمنزلت جلوه میدهد که مردی که در خانه ظرف میشوید و یا لباس بچهاش را عوض میکند با اصطلاحاتی نظیر « زن ذلیل» توصیف میشود و متأسفانه این ادبیات به قشر و گروه خاصی تعلق ندارد و در همه جا کم و بیش شنیده میشود . پس برای زدودن انگارههای مرد سالارانه در همه زمینهها باید اقدام شود . مرد سالاری نه تنها مانع تحصیلی دختران است و با اشتغال زنان مخالفت میورزد ، بلکه جلوههای گوناگونی دارد . زمانی که جامعه مردسالار به اشتغال زنان نیاز دارد ، پارادوکسی شکل میگیرد ،از سویی این ضرورت (اشتغال زنان ) با مرد سالار بودن جامعه به چالش میرسد و از سوی دیگر فرهنگ حاکم بر جامعه با زنانه دانستن کارخانگی و ایجاد موقعیت فرودست برای زنان در بازار کار با مرد سالاری به همسویی میرسد .