زندگی اقتصادی،اجتماعی و وضع طبقات در طلیعه ی تاریخ:
چنان که اشاره شد در حدود سه هزار سال پیش از میلاد مسیح در نتیجه ی اختراعات و اکتشافاتی که نصیب سکنه ی درّه های دجله،فرات،نیل و سند گردید،وضع زندگی مردم،بهبود کلّی یافت.مردم این دوران مانند گذشته تسلیم طبیعت نبودند و در نتیجه خشک کردن باتلاق ها،ایجاد ترعه ها و استفاده از چرخ وگاوآهن و وسایل دیگر،تا حدّ زیادی،از مشکلات کار کشاورزی کاسته شده بود.روی کار آمدن دولت ها و حکومت های جدید،در مناطقی که سابقاً نام بردیم،سبب گردید که جنگ های داخلی و خانوادگی از بین برود و ثبات و آرامش نسبی که شرط اوّل پیشرفت های اجتماعی است،برقرار گردد.مدّت ها فعالیّت های اقتصادی در نتیجه عدم وجود مسکوک و پول رایج به کندی انجام می گرفت.
در مقبره ی مصر صحنه هایی از مرکز خرید و فروش و مبادله ی کالاها مانند یک کوزه با یک ماهی،یک دسته پیاز با یک باد بزن و جز این ها به چشم می خورد.وضع طبقات زحمت کش،همان طورکه گفتیم رضایت بخش نبود.روستاییان مانند حیوانات وابسته به زمینی بودند که در زراعت می کردند.انجام بیگاری، کندن ترعه،کشیدن قایق به وسیله ی طنـــاب،استخراج معادن مختلف و حمل سنگ برای اهرم،از وظایف آن ها بود.در مصر،دولت،غذا و مسکن آن ها را تأمین می کرد،به طوری که «سنتی اوّل»در هزاره ی دوّم پیش از میلاد می گوید:وی به هریک از هزار کارگر خود روزانه دو کیلوگرم نان دو دسته سبزی و یک کباب و هر ماه دو لبـــاس کتانی داده است.نه تنها درمصر بلکه در بابل نیزمالیات ها،کرایه ها،محصول بد و هجوم دشمنان،روستاییان کوچکی که به خارج می رفت،اغلب مجبور بود ازسرمــایه داران وکهنه کمک بخواهد و این ها که به وی وام می دادند قسمت عمده ی منافع را از خویش می دانستند.قوانین بابلی که به وسیله ی حمورابی جمع و تنظیم شده بود،حقوق طلبکاران را تضمین می کرد و استثمار تولید کنندگان کوچک را به وسیله مالک مجاز می شمارد.گاهی بدهکار مجبور بود زمین را در اختیار طلبکار گذاشته،همسر فرزندان و حتّی شخص خود را به عنوان گروگان به وی بسپارد.قیمت موادّ غذایی بالا می رفت و قوّه ی خرید طبقات محروم کم می شد.علاوه بر این،وجود جنگ های دایمی سبب ویرانی خانه ها و غارت باغ ها و محصولات بود.قشون و نیروی نظامی در آن دوران ها نیز جز دردسر و خسارت چیزی تولید نمی کرد.به گفته ی گوردون چایلد:«عمل سربازان حرفه ای تنظیم یک سازمان منظّم دزدی است که قدیمی ترین وسیله برای جبران خستگی و زحمات آن ها می باشد.»در قوانین مصری ذکر شده است که حتّی به اموال هم وطنان خود دستبرد می زدند.قضاوت و مأموران دولتی به وسیله ی دریافت رشوه و تعارف،مالدار می شدند.در قوانین حمورابی و قوانین مصری دستورهایی علیه این عناصر دیده می شود.در دوران های بعد نیز در وضع عمومی کشاورزان بهبود محسوسی حاصل نشد،بلکه از جهاتی بدتر هم شد.«در مصر،تیبر حق اعتصاب را به وسیله ی لغو مصونیت معابد،ممنوع ساخت.»در چنین وضع دشواری بینوایان که از همه جا رانده شده بودند از «هاتف»ممنوع می پرسیدند که «آیا باید فرار کنیم،آیا روزی من گدا خواهم شد؟»
در عصر فراعنه غیر از فرعون و درباریان او وکهنه و دبیران و سران سپاه که موقعیّت ممتازی داشتند،در شهر ها تجّار و مردمی ثروتمند بودند؛ولی کسبه در دکّه ی محقّری به شخصه یا به کمک یکی دو شاگرد به ساختن اشیا یا فعّالیّت های دیگر مشغول بودند.به قول آلبرماله در شهرهــــای مصر عدّه ای «جولاه، کفش دوز،سبدبـــــاف،نجّار،صندلی ساز،کوره پز،بنّا،آهنگر،اسلحه ساز،کوزه گر،عطرگیر،نقّاش،حجاز، جوهری و...»اغلب مزد ماهانه ی خود را به جنس می گرفتند و قبل از پایان ماه آذوقه ی آن ها تمام می شد و گاه برای تأمین معاش دست از کار می کشیدند و با اعلام اعتصاب در مقابل انبارهای گندم،تظاهر و اعتراض می کردند.کشاورزان وضعی رقّت بار داشتند.غیر از پرداخت انواع عوارض و انجام بیگاری های مختلف،هر قریه مکلّف بود عدّه ای سرباز بدهد.متخلّفان را باچوب و فلک و دیگر شکنجه های شدید کیفر می دادند.
دبیر جهـــــان دیده ای که می خواهد فرزند خود را متقاعد سازد که شغل نویسندگی بهترین مشاغل دنیاست،خطاب به فرزند خود چنین می گوید:
آیا زندگی رعیّتی را که کارش کشت و زرع است،پیش خود تصویر کرده ای؟محصّل دیوان کنار نهر ایستاده،عشریه خرمن را می طلبد وجمعی فراش یا سپاه که چوب یا الیافی از نخل در دست گرفته اند،فریاد می کنند زود باشید غلّه را بدهید و اگر رعیّت نداشته باشد روی زمینش دراز کرده می بندند و به سوی نهرش می کشند و سرش را زیر آب می کنند...ارباب حرف(پیشه وران)نیز خوش بخت تر نیستند.من آهنگر را کنار کوزه ی آهنگری دیده ام؛انگشتانش،مانند چیزی که با پوست نهنگ ساخته باشند،چین بر می دارد. سنگ تراش از طلوع آفتاب در یک نقطه می نشیند تا آن جا که زانو وکمرش می برد.سلمانی تا شب در کار تراشیدن است و فقط موقع غذا خوردن می تواند به دستش تکیه کند.نمی دانی بنّا چگونه در معرض آفتاب می باشد؛زیرا همان وقتی که بالای چوب بست ها قرار گرفته ومانندباقلای مصری به سر ستون ها آویزان شده،دست خوش انواع بادهاست،دست هایش از کثرت کار فرسوده می شود،سر و وضع حسابی ندارد،روزی یک بــار بیشتر خود را نمی شوید و چون روزی خود را تحصیل کرد به خانه برمی گردد وفرزندان خود را می زند...جولاه از خانه تکان نمی خورد،زانوهایش به محاذات شکمش قرار دارد و اگر یک روز از مقداری که معیّن شده کمتر ببافد دست وپای او را می بندند.چاپار که عازم ممالک خارجه است از ترس حیوانات درّنده و دشمن باید وصیّت خود را بنویسد و بر فرض این که عصر برگردد هنوز پایش به خانه نرسیده باید بازگردد.دست رنگ رز بوی ماهی گندیده می دهد...نانوا باید سر را در تنور بکند و پسرش پای او رانگه دارد تا نان را بچسباند و اگر از دست پسرش رها شود،در وسط شعله می افتد.
در صنعت رقابت نیروی کار غلامان،مانع افزایش دست مزد پیشه وران و کارگران بود.
نه تنهـــا در مصر و بابل بلکه در بین قوم یهود و دیگر اقوام شرق نزدیک آثار ظلم و نابرابری به چشم می خورد.مطالعه ی کتب مقدّس بسیاری از خصوصیّات اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی مردم آن دوران را در برابر دیدگان ما مجسّم می کند.در کتاب ارمیاء وضع اخلاقی مردم چنین توصیف شده است:
در کوچه های اورشلیم گردش کرده ببینید و بفهمید و در چهارسوهایش تفتیش نمایید که آیا کسی را که با انصاف عمل نماید و طالب راستی باشد،نتوانید یافت تا من آن را بیامرزم و اگر بگویند قسم به حیات یهوه لیکن به دروغ قسم می خورند...روی ها خود را از صخره سخت تر گردانیدند و نخواستند بازگشت نمایند... من گفتم به درستی که اینان فقیرند و جاهل،راه خداوند و احکام خدای خود را نمی دانند.پس نزد بزرگان می روم و با ایشان تکلّم خواهم نمود...لیکن ایشان متّفقاً یوغ را شکسته و بند ها را گسیخته اند...چون من ایشان را سیر نمودم مرتکب زنا شدند و در خانه های فاحشه ها ازدحام نمودند و مثل اسبان پرورده شده مست شدند که هر یکی از ایشان برای زن همسایه ی خود شیهه می زند.
در «انجیل متی»باب بیست وسوّم،از فساد روحانیّان یهودی سخن رفته است:
آن گاه عیسی آن جمــاعت و شاگردان خود را خطاب کرده،گفت:کاتبان و فریسیان بر کرسی موسی نشسته اند؛پس آن چه به شمـــــا می گویند نگاه دارید و به جا آورید؛لیکن مثل اعمال ایشان نکنید؛زیرا می گویند و نمی کنند،زیرا بار های گران و دشوار را می بندند و بر دوش مردم می نهند و خود نمی خواهند آن ها را به یک انگشت حرکت دهند...حمایل های خود راعریض و دامن های قبای خود را پهن می سازند و بالا نشستن در ضیافت ها و کرسی های صدر کنایس را دوست می دارند و تعظیم در کوچه ها را و این که مردم ایشان را آقا آقا بخوانند...وای بر شما کاتبان و فریسیان ریاکار،زیرا خانه های بیوه زنان را می بلعید و از روی ریا نماز را طویل می کنید،از آن رو عذاب شدیدتر خواهید یافت.
در باب دهم انجیل مرقس به مال پرستی ثروتمندان اشاره شده است:
...چون به راه می رفت شخصی دوان دوان آمده پیش او زانو زد.سؤال نمود که:ای استاد نیکو چه کنم تا وارث حیات جاودانی شوم؟عیسی بدو گفت:چرا مرا نیکو گفتی و حال آن که کسی نیکو نیست جز خدا فقط.احکام را می دانی،زنا مکن،قتل مکن،دزدی مکن،شهادت دروغ مده،دغل بازی مکن،پدر و مادر خود را حرمت دارد.او در جواب گفت:ای استاد این همه را از طفولیّت نگاه داشتم،عیسی بدو نگریسته او را محبّت نمود و گفت:تو را یک چیز ناقص است برو آن چه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی یافت و بیا صلیب را برداشته مرا پیروی کن.لیکن از این سخن ترش رو و محزون گشته روانه گردید؛زیرا اموال بسیار داشت.آن گاه عیسی گرداگرد خود نگریسته به شاگردان خود گفت:سهل تر است که شتر به سوراخ سوزن درآید از این که شخص دولتمند به ملکوت خدا داخل شود.
از خصوصیات زندگی کارگران و پیشه وران در بین قوم یهود اطّلاعات دقیقی نداریم.به طوری که از مندرجات کتاب مقدّس(عهد عتیق)بر می آید صنعت آجر سازی و استفاده از قیر و گچ و سنگ در کارهای ساختمانی در بین این قوم معمول بوده است.«به یکدیگرگفتند بیایید خشت ها بسازیم و آن ها را خوب بپزیم و ایشان را آجر به جای سنگ بود و قیر به جای گچ...»
در چند جای کتاب مقدّس اجرت کارگر،روزی یک دینار نوشته شده است:«اجرت کارگر در عصر خداوند ما عیسی مسیح روزی یک دینار بوده است.»صنعت آهنگری و نجّاری نیز مورد توه بود؛ولی از جزئیات زندگی کارگران اطّلاعی نداریم.قرائن تاریخی حاکی است که طبقات زحمت کش وضع رضایت بخشی نداشتند مخصوصاً در دوره ی سلیمان در اثر جاه طلبی وی و قصور گوناگونی که برای خود ترتیب داد،به قول ویل دورانت شیره ی قوم بنی اسرائیل کشیده شد.
نخستین مبادلات
پس از آن که آدمی به تولید مازاد بر احتیاج خود توفیق یافت مبادله و تجارت آغاز گردید.فعالیّت های تجاری و مبادله ی کالاها در آغاز امرنظم و حسابی نداشت؛ولی بعدها مراکز دایمی به وجود آمد و هر کس می خواست کالای اضافی خود را به آن جا می برد و با متاع مورد احتیاج مبادله می کرد.هنوز بشر نتوانسته بود یک میانجی بهاداری که وسیله ی مبادله باشد اختراع کند و کار تجارت را آسان نماید.اگر کسی مقداری عسل به بازار می آورد ناچار بود روزهای متوالی منتظر کسی باش که به عسل احتیاج پیدا کرده و کالاهای مورد نظر او را نیز در اختیار داشته باشد.
نخستین موادّی که به عنوان میانجی مبادلات انتخاب گردید کالایی بود که مورد نیاز عمومی است؛ نظیر: نمک،خرما وزینت آلات و جز این ها.پس از آن که انسان به استخراج فلزّات توفیق یافت به تدریج فلز جانشین کالاهای مختلف گردید.در طول تاریخ،مس،برنز،آهن و سرانجام نقره و طلا به علّت کمی حجم و ارزش بسیار،پول رایج تمام بشریت را تشکیل داند.با گذشت زمان و به حکم احتیاج،پول فلزّی،اعتبار و وام اختراع گردید و به سرعت فعّالیّت های اقتصادی و تجاری کمکی شایان نمود.دکتر گیرشمن معتقد است که در ایران پس از از رواج گلّه داری و تربیت اغنام و احشام کار تولید وسعت گرفت و با تولید موادّ اضافی نخستین قدم در راه تجارت و مبادله برداشته شد.وی حدس می زند که در ایران تجارت در آغاز امر به وسیله ی دست فروشان دوره گرد صورت می گرفت و انسان می توانست تولید اضافی خود،اعم از پوست، پیکان و … را با موادّ مختلف غذایی،نظیر:گندم،جو و میوه مبادله کند و یا گله و رمه را مانند وجه رایج به کار برد.با تکامل فعّالیّت های تولیدی در سرزمین عیلام بازرگانان ثرومتند برای رهبری مال التّجاره ی خود،در مناطق ناامن،ناچار بودند سرمایه ی خود را به دست سلاطین و نجبا و روحانیان به کاراندازند و آنان از این رهگذر سود کلانی می بردند و بازرگانان را ریزه خواران خویش می شمردن.در این دوره بازار تجارت در بابل،آسیای صغیر و مصر به مراتب از ایران گرم تر بود.
پیشرفت تجارت در نتیجه ی دو نقص عمده،دچار مشکلاتی بود،هر بار که می خواستند متاعی را بفروشند لازم بود مقداری نقره که معادل قیمت کالا باشد،وزن شود و در این کار تقلّب در وزن ها بسیار آسان بود.از طرف دیگر،ممکن بود فلزّی را هم که در ازای قیمت کالا می دادند تقلّبی باشد.کمی بعد از سال 800 قبل از میلاد،پادشاهان آشور و سوریه،شمش های نقره را علامت گذاری کردند و به این ترتیب،عیار آن را تضمین نمودند و سپس سکّه هایی که شکل و وزن واحدی داشت و از طرف دولت علامت گذاری شده بود،به جریان افتاد و از وزن کردن آن ها دیگر جلوگیری شد.بنا به روایات قدیم و افسانه ها،کرزوس پادشاه لیدی که از راه حمل و نقل کالاها از کشور خود ثروتمند شده بود مخترع سکّه می شد…نخستین سکّه های لیدی«الکتروم»یعنی مخلوطی از طلا و نقره بود.سکّه های نقره و مسکوک طلای پارس ها هم ارزش زیادی داشتند…تا قبل از تعمیم سکّه،کشاورز تهی دست که می خواست خیش آهنی بخرد فدای منافع دست فروش ماهر بود و کارگر که در مقابل کار خود جنس دریافت می کرد،نمی توانست از دست مزد خود استفاده کند.مسکوک کوچک،همه ی این مسائل را حل کرد،یک دهقان از این پس می توانست مــازاد محصول مزرعه ی خود را به پول که استفاده از آن آسان بود،تبدیل کند و در خرید لوازم مورد نیاز خود آن را به کارببرد.تولید کنندگان کم سرمایه یعنی خرده فروش ها،متاع خود را در مقابل پول که صرفه جویی و پس انداز کردن آن امکان داشت به فروش می رسانیدند.کارگر دیگر مجبور نبود که دست مزد خود را(که تا آن موقع با جنس پرداخت می شد)بخورد.ظهور اقتصادی پولی به همه اجازه داد که از مزایای تمدّن بهره مند شوند.امّا پول،تولیدکنندگان کوچک را مطیع صاحب اختیار دیگری کرد.این صاحب اختیار،پول دار رباخوار بود و متأسّفانه هر جا که پول ظاهر می شد،منفعت و رهن و بدهکارانی را که کارشان به غلامی می کشید، همراه خود داشت.در مجامع یهود،یونانی و ایتالیایی جدال بدهکار و طلب کار،رایج تر از نخستین اختلافات سیاسی بود.بعد از استقرار امپراتوری روم،فعّبالیّت های اقتصادی بیش از پیش کسب اهمّیّت کرد.
کاروان هـای شتر در حالی که کالاهایی از قبیل ادویه،عطریات،دارو و جواهرات داشتند،مرتّباً از صحرا می گذشتند.این کــاروان ها از عربستان و بین النّهرین به راه افتده به شهرهای پتر،غزّه، بعلبک، پالمیر…می رفتند.
تجارت دریایی میان مصر و هند بر اثر مراقبت روم توسعه یافت و در نتیجه اعراب که حمل و نقل و کالاها را با قافله منحصر به خود کرده بودند تا حدّی از میدان فعّالیّت خارج شدند…با استفاده از بادهای موسمی مسافرت میان مصر و هند شش ماه طول می کشید و برای مراجعت از هند به مصر حدّاکثر سه ماه کافی بود…کاروان های دریایی کالاهای هندی و چینی را به بازارهای روم حمل می کردند.واردات معمولاً شامل محصولات تجمّلی از قبیل:رقاصه،طوطی،آبنوس،عاج،مروارید،سنگ های قیمتی،ادویه و عطر هند و ابریشم و داروهای چینی بود.بعشی از آن ها مانند فلفل مورد نیاز عموم و در درجه ی اوّل اهمّیّت قرار داشت… رومی ها علاوه بر سکّه های طلا،پارچه های درجه اوّل،لوازم شیشه ای یا فلزّی و پوست آهو برای نوشتن به شرق صادر می کردند.
با آرزوی توفیق
گروه علوم اجتماعی دوره ی راهنمایی فلاورجان
توکّلی صفری
پاییز86