آیا تاکنون این نکته را می دانستید که بیشترین شکایتی که کودکان از ما دارند این است که چرا به حرفهای آنان خوب گوش نمی کنیم؟
خود من تا قبل از این با اطمینان گمان می کردم مادر کاملاً با دقت و شنوایی هستم، تا اینکه یک روز کودک سه ساله ام به من فهماند که سخت در اشتباهم و آن وقتی بود که او داشت چیزی را برایم تعریف می کرد و من در حالی که به حرفهای او گوش می دادم و لبخند می زدم، ظرفها را هم در کابینت می چیدم و پیغام گیر تلفن را هم کنترل می کردم. ناگهان متوجه شدم حرفش را قطع کرد، به سوی من آمد و با دستش چانه ام را گرفت و صورتم را به سوی خودش برگرداند به طوری که نگاهم به طور مستقیم در نگاهش متمرکز شد. این حرکت او کاملاً برایم روشن بود، او می خواست توجه کامل مرا به سوی خود جلب کند و با این کار نشان داد که می داند حواسم به او نیست و این نکته را نیز یادآور شد که برای اینکه به او نشان دهم کاملاً به حرفهایش گوش می کنم باید حتماً به چشمانش نگاه کرد و ارتباط چشمی را با او در حین صحبتش حفظ کنم و این درسی بود که او به من داد.
این است آنچه که کودکان از ما می خواهند و برای آنان بسیار مهم است که بدانند آیا ما واقعاً به حرفهای آنان گوش می دهیم و به شنیدن افکار و اندیشه های آنان علاقه مندیم. به کار بردن این نکته به ظاهر ساده در عمل، یکی از بهترین راههایی است که به آنها اجازه می دهیم بدانند واقعاً چقدر برای ما مهم هستند. اکنون از خود بپرسید که تا چه حد این راز مهم مادرانه را در عمل به هنگام برخورد با کودک خود و سایر افراد خانواده به کار می برید؟
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که نیاز به کمی تغییر دارید تا بتوانید با گوش شنواتری به حرفهای کودکتان گوش کنید؟ در این جا پنج گام کاربردی وجود دارد که با استفاده از آنها می توانید شنونده بهتری برای حرفهای کودکان خود باشید، در این صورت خواهید دید که آنها نیز حرف شنوهای بهتری برای شما خواهند شد.
* گام اول: رفتار همیشگی و متداول خود را بازبینی کنید. فرض کنید که آخرین مکالمات رد و بدل شده میان شما و کودکتان در یک نوار ویدئویی ضبط شده است. نوار را به عقب برگردانید و آن را روشن کنید و رفتار خود را به دقت تماشا کنید. هنگامی که کودکتان داشت با شما صحبت می کرد شما مشغول انجام چه کاری بودید؟ برای مثال آیا نگاهتان بر روی او بود یا به جای دیگری نگاه می کردید؟ آیا سعی کردید به جای حرف زدن فقط به حرفهای او گوش کنید و سپس برای گرفتن اطلاعات لازم از او سؤالاتی بپرسید؟ آیا به هنگام صحبتش کاملاً به او گوش می دادید یا کار دیگری هم در حین آن انجام می دادید؟ اگر میزان نمره بندی این ارزیابی از یک تا ده باشد به طوری که نمره یک پایین ترین و نمره ده بالاترین نمره ها باشند، شما با توجه به مهارتهای خوب گوش دادن چه نمره ای به خود می دهید؟ به نظر شما رعایت کدام نکته ساده می تواند به بهبود نمره شما کمک کند. آیا با مشاهده نمره حاصله، به این حقیقت پی بردید که باید کمی تغییر کرده و به شنونده ای خوب تبدیل شوید؟
* گام دوم: هر کار دیگری را رها کنید. دفعه دیگر که کودکتان به همفکری شما احتیاج داشت و خواست با شما حرف بزند، گوشی تلفن را بگذارید، رایانه را خاموش کنید، بگذارید غذای روی گاز خودش بپزد سعی نکنید یک سره آن را هم بزنید یا حواستان به آشپزی باشد یعنی تمام حواس خود را متوجه او کنید. به سویش برگشته و مستقیم به صورتش نگاه کنید و هر از چند گاهی سرتان را به منظور تأیید حرفهایش تکان دهید. اگر نیاز بود لبخند بزنید حتی مقداری به سوی او خم شوید تا بیشتر به شما احساس نزدیکی کند. به هنگام صحبتش هرگز حرفش را قطع نکنید و یا پیشنهادی را مطرح نکنید. فقط و فقط گوش کنید. سکوت شما به منزله تأییدی است برای حرفهای او. علاوه بر اینها، متوجه خواهید شد که وقتی کودکان بفهمند شما کاملاً به آنها گوش می دهید بیشتر دوست خواهند داشت تا به توصیه های شما گوش دهند.
* گام سوم: او را تشویق کرده و به او دلگرمی دهید. بگذارید کودکتان بداند که به شنیدن حرفهای او علاقه مندید. به همین منظور گاهی بعضی از حرفهای کلیدی او را تکرار کنید و با گفتن کلماتی مانند «می دانم!»، «واقعاً!» یا «م م م...» او را تشویق به ادامه صحبت نمایید. هم چنین می توانید آخرین جمله او را تکرار کنید: کودک: «من دیگر نمی توانم رفتار پیتر را تحمل کنم.» مادر: «که گفتی دیگر نمی توانی رفتار او را تحمل کنی؟» کودک: «بله، او خیلی خودش را می گیرد.»
* گام چهارم: احساساتش را برایش بازگو کنید. وقتی که تشخیص می دهید کودکتان احساس خاصی دارد آن را به زبان ساده برایش بازگو کنید. مثلاً: «فکر می کنم عصبانی هستی!»، «به نظر می رسد خسته ای!» و «فکر می کنم از یک چیزی ناراحتی!» این عکس العمل ساده و جزئی به کودک شما کمک می کند تا بداند شما کاملاً متوجه او و احساساتش هستید و واقعاً سعی می کنید او را درک کنید.
* گام پنجم: به او اطمینان داده و اعتمادش را به خود جلب کنید. صحبت خود را با پاسخی که حمایت و پشتیبانی و درک شما از موقعیت او را بیان می کند به پایان رسانید: «امیدوارم دیگر این مشکل برایت پیش نیاید»، «چقدر جالب بود!»، «هر کاری لازم باشد برایت انجام می دهم» و «از حرفهایت لذت بردم». سپس عکس العمل او را ببینید، شاید نیاز به توصیه ای داشته باشد یا بخواهد او را در آغوش بگیرید. از این پس او بیشتر دوست خواهد داشت که در ابراز افکارش شما را هم دخیل نموده و احساساتش را با شما در میان بگذارد زیرا حالا دیگر مطمئن است که شما مراقب احساسات او هستید و با تمام وجود به حرفهایش گوش می دهید.
برای اینکه مطمئن شوید که هر بخش از این مطالب را به خوبی آموخته اید، توصیه می کنم که هر هفته یکی از گامها را تمرین کنید و هفته بعد گام دیگر را به آن اضافه کرده و این کار را تا آنجا ادامه دهید که سیر شما کامل گردد. در این صورت در پایان دوره نه تنها تمام درس را به شیوه ای کاربردی آموخته اید بلکه قادر خواهید بود آن را در برخورد با سایر افراد خانواده نیز به کار برید.
ولی همیشه این نکته را به خاطر داشته باشید که یک چنین تغییرات به ظاهر ساده و کوچک چقدر می تواند تغییرات بزرگ و قابل توجهی را در بهبود روابط شما با کودکانتان به وجود آورد