روزای اولی که پا می گذاشتم تو کلاس گوییا اومده بودم به یه باغ پر گیلاس
وقتی که درس شروع کردی برام گوییا جون می گرفتند همه بال و پرام
منی که سواد نداشتم برای مشق و حساب حالا هم می خونم هم می نویسم تو کتاب
الف اول درس نشانگر اقاقیه میم درس مسافرای قایقای بادیه
صاد درس هر جا باشد صداقت مثل ر که راضی بودن یا همون رضایت
چرا اصلا نمیگیم سین که همون سخاوت یا همون شین که شمیم لاله و شهادت
ب ی درس بهاری گشتن تو کلاس یای آخر کتاب بوی خوش گلای یاس
وقتی خ یادم می یاد خنده می شینه رو لبام دیگه من یادم میره کبوترای تو دام
قاف درس گفتن شعر و قافیه فکر کنم برای این خط همین مصراع کافیه
درس غین درس زدودن غم هر چه از خوبی تو بگم کم
درس عین عاشقی و عبادت یا که سر زدن به بیمار و همون عیادت
اما پ پاییز و یادم میاره لحظه جدا شدن که اشک ماتم می باره
درس ج جودنی و جسارت تو محیط مدرسه رقابت
درس دال دلیری و دلاوریست درسی که همیشه نمرش شده بیست
ای معلم تو مثال باغبونی که می خوام بگم سپاس برای زحمت پروراندن گلای یاس
یا می خوام بگم که من دوست دارم چون که من هر چی دارم از تو دارم
این الفبای که گفتم همه رمز زندگیست توی جدول الفبا دیگه هیچ جاش خالی نیست
دیگه حرفی برا گفتن ندارم سین ساکت شدن و دیگه به یادم می یارم
سین و کاف و واو و ت و میم لام ( سکوت ) این حرف نشانگر ختم کلام ( وسلام )
گروه پایه اول ابتدایی