یکی از مهمترین نیازهایی که بشر (بویژه در قرن معاصر) با آن رو به روست، نیازهای اقتصادی و معیشتی است که برای برطرف کردن این نیاز، انسانها دست به تلاش و کار و کوشش میزنند. در حقیقت، داشتن کار و شغل، یکی از ویژگیهای زندگی نوع بشر است.
تعاریف گوناگونی از کار و شغل از سوی صاحبنظران ارائه شده است. «هومو فابر» کار را این چنین تعریف میکند: «کار، مجموعه اعمالی است که انسان به کمک مغز، دست، ابزار و ماشین، برای استفاد? عملی از ماده، روی آن انجام میدهد و این اعمال نیز متقابلاً بر انسان، اثر می گذارند و او را تغییر میدهند».
در این میان، هر فرد برحسب ویژگی و شخصیت خویش، کار خاصی را میطلبد. بر اساس تحقیقات میدانی انجام شده در این موضوع، هر مزاجی، برای نوعی از کار، مناسبتر است.
به طور مثال، سرباز یا کارگر، باید پر انرژی، شجاع و جسور باشد، که این گونه مشاغل، بیشتر برای دَمَویمزاجها مناسباند. مدیر، طرّاح و محقّق باید پیگیر، باهوش، بااراده، ریزبین، منظّم، کاردان و سیستمساز باشد، که این از ویژگیهای افرادی با مزاج صفراوی است. قاضی، پزشک و مربّی ورزشی، باید وسواسگرانه و سختگیرانه و دقیق، بر روی کارش نظارت داشته باشد که این حالات تا حدودی مربوط به افراد دارای مزاج سوداوی است. کارمندان، فروشندهها، هنرمندان، اُدبا، منشیها، نگهبانها، باید مزاج بلغمی داشته باشند تا مطیع، آرام و صبور باشند و کار خود را بی چون و چرا یا بدون شک و تردید، انجام دهند.
با توجّه به این توضیحات، چنانچه اشخاص، طبیعت و مزاج خود را بشناسند، بهتر میتوانند کار و شغل مناسبی را برای گذران زندگی با مشکلات کمتر، انتخاب نمایند.
زوج مناسب هر مزاج
شناخت هر مزاج میتواند در انتخاب همسر و ازدواج نیز تأثیر بگذارد. شکل ایدهآل (آرمانی) ازدواج، این است که دو نفر با مزاج متعادل یا نزدیک به تعادل، با هم ازدواج کنند و اگر این عملاً امکانپذیر نیست، دست کم، دو نفر که مزاجشان اندکی با هم متفاوت است (نه خیلی متفاوت) با هم ازدواج کنند تا بتوانند یکدیگر را تکمیل و نقصهای یکدیگر را جبران نمایند و به تدریج، از طریق تغذیه و تمرینهای فکری ـ رفتاری و فعالیتهای مناسب، به هماهنگی و تعادل برسند. همان طور که گرمی، سردی، تری و خشکی، یا چهار عنصر: آتش، هوا، آب و خاک، می توانند آثار مطلوب و یا غیر مطلوبی بر یکدیگر داشته باشند، در مورد دو انسان که با مزاجهای متفاوت، میخواهند با هم زندگی بکنند نیز این مسئله وجود دارد
انسانهای با مزاج گرم و سرد، مانند دو قطب آهنربا میمانند که یکدیگر را جذب میکنند. اگر انسان را نیز همچون عناصر موجود طبیعت، مانند شب و روز یا آهنربا در نظر بگیریم، میبینیم که بین دو انسان با یک نوع مزاج، کمتر ممکن است رابط? مسالمتآمیز خوبی وجود داشته باشد؛ امّا از آن جا که انسان، موجودی با شعور است، گاهی بین دو قطب همنام یا دو انسان با یک نوع مزاج هم میتواند رابط? مسالمتآمیزی ایجاد شود که این موضوع، به سازگاری و مُدارا و الزامات اخلاقی آنها و عقلانیت و ایمانشان مربوط خواهد بود که از بُعد فکری و اجتماعی آنها ناشی میشود. امّا اگر اجبار یا شناختی نسبت به یکدیگر نداشته باشند یا از ایمان و وظیفهشناسی کافی برخوردار نباشند، این رابطه نمیتواند برای همیشه دوام یابد.
معمولاً زوجینی که هر دو زودخشم و عصبانیمزاج و کمتحمّل هستند، زیاد همدیگر را آزار میدهند یا زوجینی که هر دو سردمزاج هستند، نمیتوانند در تمام طول عمر، زندگی گرم و با محبّتی با یکدیگر داشته باشند، مگر این که:
1. تغذیه، ورزش و فعالیتهای فکری کاملاً مناسب، متعادلکننده و جبرانکنندهای در پیش بگیرند؛
2. راه و هدف خاصی برای زندگی مشترک خود تعیین و سعی کنند از طریق خودسازی، وظیفهشناسی، مثبتاندیشی و مشاور? فکری و تغذیهای، هم زندگی خود را لذّتبخش کنند و هم به هدف خود برسند.
این راه حل، در مورد زوجینی که تفاوت مزاجی زیادی با هم دارند (مثلاً خیلی گرم و خیلی سردند) نیز نتیجهبخش است. برای مثال، میتوان به مردم بعضی از سرزمینهای سردسیر (شمال روسیه، فنلاند، دانمارک، سوئد و...) اشاره کرد که معمولاً افرادی سردمزاج هستند. یک زوج سردمزاج، نمیتوانند در ارتباط با هم، گرما و انرژی مطلوبی به یکدیگر بدهند. بنا بر این، یا خود را با کار، سرگرم میکنند و یا به دنبال تفریحات خارج از منزل میروند؛ تفریحاتی از انواع مختلف که گرما، شعف و انرژی مورد نیازشان را تأمین کند.
بنا بر این، تمامی افراد با مزاجهای مختلف، ابتدا باید سعی کنند با یک فرد مناسب از نظر مزاجی ازدواج نمایند و در طول زندگی مشترکشان، از یک برنام? صحیح غذایی پیروی کنند و مهمتر از همه، یک هدف مشترک برای ادام? زندگی با هم داشته باشند.
شناخت مزاج و توجّه به آن در انتخاب همسر به گونهای است که ذهن صاحبنظران جامعهشناسی خانواده را نیز به خود مشغول میسازد و آنها نیز در انتخاب همسر و موفّقیت ازدواج، به این امر تأکید میکنند که پُرشورترین آنها شخصی به نام «وینچ» است.
نظری? این فرد «نظری? نیازهای مکمّل» نام دارد که بر اساس آن، ناهمسانی دو فرد از لحاظ قابلیتهای ذهنی و مَنشی، از یک سو میان آنها پیوند ایجاد میکند و از سوی دیگر، کمکی در ارضای زندگی زناشویی است. «کتسین» نیز در مقال? خود با عنوان «همسرگزینی بر بنیان نمونههای شخصیت»، عنوان میکند که تمایل افراد به انتخاب همسری که از نظر عاطفی همانند آنها نباشد، نیرومندتر از کششی است که آنها را به سوی انتخاب همسری همسان میکشانَد. «استروس» نیز در کتاب خود باعنوان «نیازهای شخصیت و انتخاب همسر»، به نتایج نسبتاً مشابهی رسیده است
در هر صورت، تحقیقات نشان میدهد که وجود تعادل در مزاج آدمی، باعث میشود که زندگی بهتر و با سعادتی داشته باشد.
(زهرا فیضی)