برای این کلمه اگر بطور صادقانه و راستی و اخلاص گفته شود، و به مستلزمات و واجبات آن ظاهراً و باطناً عمل شود، آثار و نتیجه های خوب و پسندیده ای بر فرد و جامعه خواهد داشت، که مهمترین آنها عبارتند از:
1 ـ وحدت مسلمانان که نتیجه آن حصول قدرت و قوت مسلمانان و پیروزی آنها بر دشمنان اسلام خواهد بود، چون دین و عقیده آنها یکی است، خداوند مى فرماید: )واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا(. [آل عمران 103].
[وهمگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید].
و همچنین مى فرماید: )هو الذی أیدک بنصره وبالمؤمنین وألف بین قلوبهم لو أنفقت ما فی الأرض جمیعاً ما ألفت بین قلوبهم ولکن الله ألف بینهم إنَّه عزیز حکیم(. [الأنفال 62ـ63].
[اوست که با یاری دادنش و با مؤمنان به تو توان داد. و بین دلهای آنان اُلفت داد، اگر هر آنچه را که در زمین است، همگی خرج مى کردی، نمى توانستی بین دلهایشان اُلفت دهی، ولی خداوند بین آنان اُلفت داد، بىگمان او پیروزمندِ فرزانه است].
و اختلاف در عقیده باعث تفرقه و جنگ و ستیز خواهد شد، چنانکه خداوند مى فرماید: )إنَّ الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً لست منهم فی شیء(. [الأنعام 159].
[آنان که دین خود را بخش بخش کردند و گروه گروه شدند تو را با کارِ آنان کاری(ومسؤولیتی) نیست].
و همچنین مى فرماید: )فتقطعوا أمرهم بینهم زبراً کل حزب بما لدیهم فرحون(. [المؤمنون 53].
[ولی در میانِ خود کار و بارشان را دستخوشِ تفرقه و اختلاف کردند، هر گروهی به آنچه نزد خود دارند، شادمانند].
پس مردم را به وحدت نمى کشاند مگر عقیده ایمان و توحیدی که مدلول لا إله إلاَّ الله را در بر دارد، و توجه شود به حال اعراب قبل و بعد از اسلام که چگونه بودند.
2 ـ امن و امان و آسایش در جامعه توحیدی که به موجبات کلمه لا إله إلاَّ الله عمل مى کند، چون هر فردی از آن جامعه هر چه خدا حلال کرده را مى گیرد، و هر چه خدا آنرا حرام نموده ترک مى کند، واکنش با عقیده ای که در درون اوست، و به همین سبب از تجاوز و ظلم و ستم و دشمنى دست بر مى دارد، و به جای اینها کمک و همکاری و محبت و پشتیبانی، به خاطر خدا و ایمان به او خواهد بود، چنانکه خداوند مى فرماید: )إنَّما المؤمنون إخوة(. [الحجرات 10].
[جز این نیست که مؤمنان برادرند].
این را بطور آشکارا در حال اعرابی که قبل از اسلام، و بعد از اسلام بودند پیدا و هویداست، چون قبل از اسلام با هم دشمنی داشتند و از همدیگر متنفر بودند، و به غارت و جنگ افتخار مى کردند، ولی وقتی به عقیدهء توحید روی آوردند، با هم برادر و دوست شدند، چنانکه خداوند مى فرماید: )محمد رسول الله والذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم(. [الفتح 29].
[محمد (ص) رسولِ خداست و کسانىکه با اویند بر کافران سخت گیر و در میانِ خود مهربانند].
و همچنین مى فرماید: )واذکروا نعمت الله علیکم إذ کنتم أعداء فألّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخواناً(. [آل عمران 103].
[و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، که دشمنان (همدیگر) بودید، آنگاه بین دلهای شما اُلفت داد، آنگاه به (فضل و) نعمت او (با یکدیگر) دوست شدید].
3 ـ تحقق یافتن قدرت مسلمانان و حکمفرمائی آنان بر روی کرهء زمین و برتری دینشان و پایداری مقابل مبادئ و افکار مخالف اسلام، چنانکه خداوند مى فرماید: )وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً ومن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون(. [النور 55].
[خداوند به کسانىکه از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که بىشک آنان را در این سرزمین جانشین سازد، چنانکه کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین ساخت، و(آن) دینشان را که برایشان پسندیده است برایشان استوار دارد و برایشان پس از بیم شان ایمنی را جایگزین کند، (چرا که) مرا پرستش مى کنند و چیزی را با من شریک نمى سازند، و کسانىکه پس از این ناسپاسی کنند، اینانند که فاسقند].
پس خداوند حصول این مقصودهای عظیم به عبادت خود که هیچ شریکی ندارد مرتبط ساخته است، و این همان مقتضای لا إله إلاَّ الله است.
4 ـ تحقق یافتن آرامش روحی و روانی و استقرار ذهنی برای کسىکه لا إله إلاَّ الله بگوید، و به مقتضای آن عمل کند، چون یک خدا را مى پرستد، و خواسته او را مى داند، پس کاری انجام مى دهد که او را راضی و خشنود سازد، و از غضب او اجتناب مى ورزد، به خلاف کسىکه خدایان بسیاری را مى پرستد، و هر یک از این خدایان چیزی خاصی مى خواهد، و تدبیر خاصی دارد که از خدای دیگر مختلف است، چنانکه خداوند مى فرماید: )أأرباب متفرقون خیر أم الله الواحد القهار(. [یوسف39].
[آیا خدایان پراکنده بهتراند یا خداوند یکتای قهّار].
و همچنین مى فرماید: )ضرب الله مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشاکسون ورجلاً سلماً لرجل هل یستویان مثلاً(. [الزمر 29].
[خداوند مثلی مى زند از برده ای که در (بردگی) او شریکانِ مختلف سهم دارند، و برده ای که تنها برای شخصی باشد، آیا (این دو) در وصف برابرند].
امام ابن القیم مى گوید: خداوند این ضرب المثل را برای مشرکان و موحدان آورده است، پس مشرک مانند برده ای است که مالک و أرباب او گروهی هستند که با هم اختلاف، و نیز اخلاق بدی دارند، پس مشرک وقتی خدایان بسیاری را مى پرستید به برده ای شبیه داده شده که گروهی که با هم اختلاف دارند ارباب او هستند، و نمى تواند رضا و خشنودی همه آنها را برآورده کند.
و موحد وقتی فقط یک خدا را مى پرستید به برده ای که فقط ارباب او یک نفر است شبیه داده شده است، که همه خواسته ها و مقصود او، و راه خشنودی او را مى داند، و او از دعوا و اختلاف اربابها در امان است، بلکه او بدون هیچ ستیزه فقط ملک یک نفر است، و ارباب او به او رحمت و شفقت و نیکى کرده و مصالح و آسایش او را مى خواهد، آیا این دو برده با هم مساوی هستند؟ [إعلام الموقعین 1/187].
5 ـ حاصل شدن عظمت و برتری برای کسانىکه اهل لا إله إلاَّ الله هستند در دنیا و آخرت، چنانکه خداوند مى فرماید: )حنفاء غیر مشرکین به ومن یشرک بالله فکأنَّما خر من السماء فتخطفه الطیر أو تهوی به الریح فی مکان سحیق(. [الحج 31].
[در حالىکه برای خداوند پاکدینِ غیرِ مشرک به او باشید، و هرکس که به خداوند شرک آورد، گویىکه از آسمان فرو افتاده، آنگاه مرغان(مرده خوار) او را ربوده اند، یا باد او را به جایی دور افکنده است].
آیه این را مى رساند که توحید و یگانگی، عزّت و برتری است، و شرک فرود آمدن و پستی و ذلت و خواری است.
علامه ابن القیم رحمت الله علیه مى گوید: ایمان و توحید در علو و وسعت و شرافت را به آسمانی که محل فرود و صعود او است شباهت داده است، پس از آسمان به زمین فرود آمده و روحش به سوی آن بالا خواهد رفت.
و ترک کننده ایمان و توحید را به پرتاب شده از آسمان به سوی پایین از نظر تنگی شدید و دردهای انبوه شباهت داده است.
و پرنده ای که اعضای او ربوده شده و پاره شده، به شیطانی که خداوند او را فرستاده و او را گناهکار و ناراحت و آشفته کرده بسوی هلاکت مى برد، و طوفانی که او را به جای خیلی دور انداخته، به سبب هوا و هوسی که در خود داشته، به این سبب او را به پایین ترین مکان و دور از آسمان انداخته است. [إعلام الموقعین 180].
6 ـ حرمت جان و مال و ناموس او، چنانکه رسول خدا (ص) مى فرماید: ((أمرت أن أقاتل الناس حتى یقولوا لا إله إلاَّ الله، فإذا قالوها عصموا منی دماءهم وأموالهم إلاَّ بحقها)). [البخاری].
و ((بحقها)) یعنی: اگر آنرا گفتند ولی از واجبات آن امتناع ورزیدند، و آنهم توحید و دوری از شرک و انجام ارکان اسلام، جان و مالشان معصوم نخواهد بود، بلکه کشته مى شوند و اموالشان به غنیمت گرفته مى شود، چنانکه رسول الله (ص) و خلفای او چنین کردند.
در پایان برای این کلمه آثار و نتایج عظیم و بزرگی بر فرد و جامعه در عبادات و معاملات خرید وفروش و آداب و اخلاق و غیره وجود دارد.
وبالله التوفیق، وصلى الله وسلم علی نبینا محمد وآله وصحبه أجمعین.
در تاریخ: 2/1/1415هـ ترجمه آن به پایان رسید.