والدین به دلایل زیادی نسبت به نوجوانان و جوانان سخت گیری می کنند. این در حالی است که نوجوان و جوان تصور می کند که والدین به علت قدیمی بودن و داشتن سن زیاد حقایق را خوب درک نمی کنند، در جریان امور نیستند و با مسایل سیاسی و اجتماعی روز آشنایی ندارند و به طورکلی آنها را درک نمی کنند. بعضی از نوجوانان مقابل پند و اندرز دادن و نصیحت کردن والدینشان از خود مقاومت نشان می دهند و به گفتار آنان به دیده شک و تردید نگاه می کنند . آنها حتی مقابل پند و اندرز دادن و نصیحت کردن والدینشان از خود مقاومت نشان می دهند و به گفتار آنان به دیده شک و تردید نگاه می کنند.
در بعضی از خانواده ها پدران اغلب وقتشان را صرف امور شخصی می کنند و جز برای غذا خوردن و خوابیدن به منزل نمی آیند. وقتی هم که به خانه می آیند، باز فکرشان مشغول کارهای بیرون ازخانه است و اوقات خود را صرف فرزندان نمی کنند، به وضع آنها نمی رسند و با آنها درد دل و نمی کنند. تصورشان این است که وظیفه آنها تنها تهیه غذا، پوشاک و مسکن است و کاری به چگونگی رفتار، کردار، ارزش ها، رغبت ها و نیازهای روحی و روانی فرزندانشان ندارند.
پدران در حضور فرزندان مادر را تحقیر می کنند، احترام او را نزد فرزندان نگه نمی دارند و در مقابل دستور مادر به فرزند دستور دیگری می دهند و نظر مادر را رد می کنند. حاکم مآبانه رفتار می کنند، نه صمیمانه و دوستانه. در بعضی از خانواده ها نیز مادران اغلب اوقات خود را صرف انجام کارهای بیهوده شخصی و گردش های دوستانه می کنند و فرزندانشان را فراموش می کنند و کاری نمی کنند که این گونه امور از حداعتدال خارج نشود. در نتیجه فرزندان آنها با داشتن مادر احساس تنهایی و بی مادری می کنند. عده ای از مادران نیز در حضور فرزندان پدر را کوچک می شمارند. دستور پدر به فرزند را رد می کنند و او را از انجام فرمان او باز می دارند و یا وقتی پدر در خانه نیست کارهای خود را بزرگ جلوه داده و به رخ فرزند می کشند و با عناوین مختلف سعی می کنند فرزندشان را به طرف خود کشیده، او را جذب کنند.
در بعضی از خانواده ها وضعیت و موقعیت خانواده طوری است که فرزندان در آن احساس ناامنی کرده، خانواده را مرکز نابسامانی می دانند و همیشه نگران آتیه خود هستند. اختلافات شدیدی که بین والدین از یک طرف و والدین و فرزندان از سوی دیگر، بین خواهران و برادران، بین والدین و اقوام درباره مسایل گوناگون وجود دارد و نیز دخالت های بی مورد اقوام در امور خانوادگی، به خصوص درباره طرز رفتار و یا معاشرت نوجوانان، مشکلاتی را برای آنها به وجود می آورند که گاهی منجر به فرار نوجوانان از خانواده می شود و این خود عواقب وخیمی را در پی دارد.
تبعیض میان فرزندان نیز برای آنها مشکلاتی را ایجاد می کند. تبعیض در توزیع محبت و توجه به آنها، تبعیض در اجرای ضوابط و مقررات، تبعیض بین پسران و دختران و تبعیض در میزان واگذاری کارهای منزل، آنها را به کج رفتاری و ناسازگاری می کشاند.
تحقیر نمودن، کوچک کردن، پایین آوردن ارزش های شخصیتی نوجوانان و جوانان، سرزنش کردن آنها به خصوص در حضور دیگران، مقایسه آنان با همسن و سالان خود و به رخ کشیدن صفات و خصوصیات آنها برای نوجوانان و جوانان بسیار ثقیل است. تاحدی که گاهی تحمل خود را از دست داده، گوشه گیری اختیار می کنند و آرزوی مرگ می کنند و یا در برابر این گونه تحقیرها، عصیانگری کرده، دست به انتقام می زنند. آزادی های بیش از حد و محدودیت های بیش از اندازه، اجرای برنامه های انضباطی شدید و افراطی و درخواست اطاعت کورکورانه در دوران بلوغ، آشفتگی های روحی فراوان در پی دارد و سبب عکس العمل های شدید نوجوان می گردد.
نوجوانان گاهی برای رهایی از رنج و ناراحتی، فقر و گرفتاری، نجات از سرزنش های مداوم و تحقیرهای مکرر و خرد شدن شخصیت خود از خانه می گریزند و فرار را بر قرار ترجیح می دهند. گاهی نیز فرار آنها از خانه به خاطر تنبیه و عبرت والدین است و گاهی به خاطر احساس بی پناهی و احساس ناامنی از خانه می گریزند و با مختصر محبتی که از طرف دیگران می بینند، خود را تسلیم آنان می کنن