بر هیچ کس پوشیده نیست که زبان انگلیسی به عنوان اصلیترین وسیله ارتباط در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد، گرچه گویشوران این زبان بسیار کمتر از گویشوران زبانهایی مانند چینی ماندرین و... میباشند. با این حال مردم زیادی در سراسر جهان به آموختن زبان انگلیسی میپردازند و آن را موجب مباهات میدانند. در این مقاله ما بر این نیستیم تا جنبههای اجتمایی بحث را نقد کنیم بلکه صرفاً میخواهیم بخشی از مسایلی که گربانگیر مدرسین زبان
انگلیسی در سطوح پایین میباشد را بیان کرده و سپس با تحلیل محتوی و شیوه تنظیم کتابهای دوره راهنمایی به کمبودهای موجود در این ابزار مهم آموزشی اشاره کنیم.
همانگونه که در آغاز بسیاری از کتابهای درسی زبان آمده است به قول حضرت امام(ره) «پیشتر به زبان خارجی نیازی نبود اما اکنون هست و ما باید انقلابمان را به تمام دنیا صادر کنیم» که این خود هدف آموزشی زبان در ایران را مشخص میکند. بر اساس این هدف هر دانشآموخته ایرانی باید بتواند افکار عقاید و نظرات خود را به زبان انگلیسی بیان کند از منابع خارجی به طور صحیح و در حد نیاز بهره بگیرد و قادر باشد گفتههای انگلیسیزبانان رادر حد نیاز درک نماید. با وجود این اهداف دستاندرکاران آموزش زبان انگلیسی در ایران کتابهای آموزش زبان انگلیسی را در دو دوره راهنمایی و دبیرستان تالیف نمودند وسالهاست معلمین به تدریس این کتابها اشتغال میورزند. نیازی به گفتن نیست که هر معلمی متخصص تدریس در رشته خود است و به همه مطالب کتاب احاطه کافی دارد، اما مشکلی که درباره زبان وجود دارد این است که تنها احاطه معلمین بر مطلب ارائهشده در کتاب کافی نیست و یک معلم زبان علاوه بر احاطه بر مطلب ارائه شده در کتاب، باید زبان انگلیسی را به حد کافی بداند یعنی قادر به نوشتن یک انشاء به زبان انگلیسی باشد، مکالمه انگلیسی را در حد سلاست (fluency) بداند و قادر به درک گفتار یک انگلیسیزبان باشد یعنی اهدافی که وزارت آموزش و پرورش برای زبانآموزان در دوره آموزش عمومی معین کرده است، را دارا باشد. اما همه ما میدانیم که چنین نیست. البته هیچ قصد توهین به همکارانمان را نداریم یا خدای ناکرده این مطلب را ناشی از کمکاری یا بیدانشی آنها نمیدانیم، منظور این است که سیستمی که ابتداییترین ابزار برای انجام یک کار مهم مانند آموزش زبان به کودکان و نوجوانان یک مملکت را در اختیار ندارد چرا چنین اهداف بزرگی را برای متولیان امر تعیین کرده است. همه میدانیم که قبل از انقلاب اسلامی اغلب مدرسین زبان انگلیسی در ایران معلمین خارجی بودند چه مدارس و شاگردان نیز به این تعداد نبودند. چطور میتوان در یک دوره کوتاه چندساله چنان اساتیدی را تربیت کرد که آنها نیز چنان معلمینی را تربیت کنند که آموزش زبان را به خوبی و بینقص اجرا کنند. تازه اگر مشکل بزرگ تهیه کتب درسی را هم بیافزاییم به عظمت و خطر احتمالی این امر مهم پی میبریم.
چنین اتفاقاتی در کشور ما در یک دوره کوتاه افتادند یعنی با شتاب دانشجویانی به مراکز تربیت معلم فرستاده شدند و پس از چهار ترم تحصیلی با کمترین میزان مهارت زبان انگلیسی از آنجا فارغالتحصیل شدند و به مدارس رفتند و شروع به تدریس درسی نمودند که هر روز روش تازهای برای تدریس آن ابداع میشد. با شتاب بیشتری تعدادی کتاب درسی برای مدارس نوشته شد که کارآیی لازم برای برآوردهکردن اهداف مدنظر را نداشتند و نتیجه این شد که پس از چند سال نسلی از مدارس بیرون آمد که نه تنها زبان انگلیسی را درست یاد نگرفته بود بلکه تنفر زیادی نیز نسبت به زبان انگلیسی به عنوان یک ماده درسی مشکل، داشت. این تفکر در میان اولیاء خانه و مدرسه و در بین دانشآموزان جا افتاد و یک وحشت پنهانی نسبت به زبان انگلیسی ایجاد شد که نسل دانشآموز هنوز از این مسئله رنج میبرد.
وجود مشکلات فراوان در یادگیری
به راستی باید از خود بپرسیم که چرا دانشآموزان ما اینقدر از درس زبان گریزانند و چرا در مدارس ایران تقریبا هیچ دانشآموزی زبان را به معنی واقعی آن یاد نمیگیرد. همانگونه که در مقدمه نیز عنوان شد دو مشکل عمده در آغاز بر سر این راه وجود داشت:
1-عدم تربیت مدرسین متخصص در آموزش زبان انگلیسی
2-عدم تالیف کتابهای کارآمد که مورد استفاده عملی در کلاس واقع شوند
در مورد موضوع نخست باید گفت که به لطف خدا و با وجود پذیرش دانشجویان دبیری از دانشگاهها و فراوانی مؤسسات و البته رقابت شدید بین داوطلبان ورودی رشته زبان مشکل تا حد زیادی بر طرف شده است به طوری که اکنون در هر ادارهای گاهی تمام دبیران فارغالتحصیل از دانشگاهها و موسسات آموزش عالی هستند و مهمتر اینکه تقریبا همگی نیز کاملاً به موضوع تدریس زبان علاقه و آگاهی کافی دارند. اما عمده بحث این مقاله در مورد مطلب دوم یعنی کتابهای درسی دوره راهنمایی و به طور ویژه کتاب سال اول که به تازگی به صورت بسیار شتابزده و بی سر وته از کتابی که قبلا به نام کتاب دوم بود جدا شده و در اختیار دانشآموزان قرار دارد، حقیقت این است که اگر کسی خود وارد گود نشود و زورآزمایی نکند هیج وقت نمیتواند از بیرون گود تصمیم درست بگیرد کار تالیف کتب درسی برای دوره راهنمایی که البته توسط اساتید بزرگی که سالها در دانشگاهها تدریس داشتهاند و تالیفات متعددی هم دارند انجام شده است اما افسوس که این اساتید حتی یک روز از عمر پربارشان را در کلاسهای درس دوره راهنمایی نگذراندهاند تا نیازهای واقعی آنها را درک کنند یا اگر هم گذراندهاند بیشک از مناطق یک یا دو تهران فراتر نبوده است.
ما سواد خواندن نوشتن به انگلیسی یاد میدهیم یا زبان انگلیسی؟
البته پر واضح است که زبان انگلیسی شامل چهار مهارت خواندن، نوشتن، گوش کردن و صحبت کردن است و تاکنون روشهای فراوانی برای تدریس هر یک از این مهارتها پیشنهاد شده و آزمایش شدهاند و تعدادی اکنون در حال استفاده شدن هستند فرامکین و رادمن (1988:367) مینویسند: «یک شخص طبیعی میتواند بدون یاد گرفتن یا نوشتن به زندگی ادامه دهد میلیونها نفر در جهان این را ثابت کردهاند همه اینها حرف میزنند و میفهمند و میتوانند درباره ایدههای بسیار پیچیده و انتزاعی بحث کنند همانگونه که افراد با سواد این کار را میکنند.» بنابرین یاد گرفتن یک زبان و یاد گرفتن خواندن و نوشتن تا حدی متفاوتند. بنابرین باید توجه داشت که ما در مدارس و با توجه به کتابهای موجود و زمان اختصاصیافته چه هدفی را دنبال میکنیم.
مقایسه یادگیری زبان اول و زبان خارجی
بهتر است ابتدا تفاوتی که بین زبان دوم و زبان خارجی وجود دارد به درستی درک شود زبان دوم یعنی زبانی که در راستای زبان اول یعنی دوشادوش آن و برای منظورهای مختلفی مانند مکاتبات رسمی، تدریس در کلاسها و..... به کار میرود مانند زبان انگلیسی در پاکستان و مالزی. اما زبان خارجی یعنی زبانی که صرفا جهت استفاده از منابع خارجی و درک بیان عقاید خود و دیگران به کار میرود مانند زبان انگلیسی در ایران. فالک (1987:354) میگوید: » زبانآموزان زبان خارجی با مشکل بزرگی مواجه هستند آنها باید مشخص کنند که آیا میخواهند در همه جنبهها زبان را مانند خارجیان بدانند یا تنها برای خواندن منابع مورد نیاز در حیطه کاریشان به زبان خارجی نیاز دارند. «
پس بنابر نیاز یک فرد به زبان خارجی آموزش و پرورش باید در راستای هدف خود برای آموزش زبان برنامهریزی کند. تردیدی نیست که کودکان با استعداد بالقوه یادگیری زبان به دنیا میآیند یعنی در آغاز استعداد یادگیری هر زبانی را دارند اما تنها زبانی را یاد میگیرند که در محیط زندگیشان جریان دارد و در این صورت است که کودک زبان اول را یاد میگیرد اما برای یادگیری زبان خارجی یا زبان دوم شخص نیاز به یک برنامه مدون و مواد آموزشی مناسب دارد.
مقایسه آموزش زبان اول و آموزش زبان خارجی (دوم)
همانگونه که قبلا نیز عنوان شد زبان اول یعنی زبان مادری بدون هیچ آموزشی در محیط فراگرفته میشود (Language Acquisition) اما زبان خارجی را باید یاد گرفت (Language Learning) . درباره یادگیری زبان خارجی فالک (1988:354) میگوید: »بهترین کار برای افرادی که میخواهند زبان دیگری را یاد بگیرند اینست که به محیطی که آن زبان در آنجا گفتگو میشود بروند و خود را در محیط زبانی جدید غرق کنند (Immersion)، بیشترین میزان برخورد با گویشوران را داشته باشند و به زبان جدید تمرین کنند. « واضح است که حتی یک دههزارم درصد از دانشآموزان ایرانی چنین فرصتی را ندارند. پس باید با تهیه و تدوین مطالب، برنامهریزی مدون آموزشی و ....... راه یادگیری زبان خارجی را برای آنها هموار ساخت.
عوامل آموزش زبان در مدارس راهنمایی
معلم
درباره معلمین و نحوه انتخاب و تحصیل آنان پیشتر توضیحاتی دادیم. واضح است که دانستن زبان خارجی یک چیز است و دانستن فنون معلمی و احاطه بر کتاب مورد تدریس یک چیز دیگر. کسی که یک زبان خارجی را میداند لزوما نمیتواند معلم زبان خارجی خوبی باشد. اما عکس این مطلب نیز درست است که یک معلم خوب زبان خارجی باید زبان خارجی مورد نظر را به خوبی بداند و با روانی و سلاست (fluency) حرف بزند و بفهمد. اما همه خوب میدانیم که همه معلمین دوره راهنمایی از چنین توانایی برخوردار نیستند و این تنها به خودشان بر نمیگردد چرا هیچ آموزش ضمن خدمت مناسبی به آنها ارائه نشده است. ضمن اینکه دقدقههای مالی و معیشت نیز چنان گریبانگیر معلمین است که مجالی برای بهروزسازی خود ندارند.
مدرسه
الف) زمان
سالهاست که معلمین زبان انگلیسی در ایران گلهمند زمان مورد نیاز برای آموزش زبان انگلیسی هستند. میدانیم که در مدارس ما به زبان به عنوان یک درس نگریسته میشود و اصلا هم مهم نیست چه اهدافی را دنبال میکند .
بد نیست نکاتی در مورد کتاب و روش تدریس آن با توجه به زمان اختصاصیافته اشاره کنیم. میدانیم که کتاب زبان راهنمایی براساس روش گفتار- شنیداری (Audio-lingual) تنظیم شده است گرچه شعار داده میشود که معلمین آزادند از روشهای دیگر استفاده کنند. اما نوع تمرینات و.... بر اساس روش گفتار- شنیداری یا (Audio-lingual) است که در قسمت خود به آن پرداخته میشود بر اساس این روش معلم باید مکالمه آغاز کتاب را آنقدر با دانشآموزان تمرین و تکرار کند که آنها آن را حفظ کنند در طی این مکالمه باید از تمرینات مختلفی مانند پسسازی (Back formation) تکرار زنجیرهای (Chain drill) جا نشینسازی یگانه (Single slot substitution) جا نشینسازی چندگانه (Multi-slot Substitution) تبدیل (Transformation) پرسش وپاسخ (Question and answer) تکمیل مکا لمه (completion) را در یک جلسه درسی انجام دهد. در حالیکه اگر به هر کدام از این تمرینات فقط 10دقیقه اختصاص دهد چیزی حدود 90-80 دقیقه وقت میگیرد و این تازه جدا از کارهای پیشنهادشده دیگر در طرح درس میباشد که حدود 150 دقیقه باید به هر درس اختصاص یابد اینجا ممکن است کسی بگوید که در هر کتاب 12-10 درس بیشتر نیست و یکسال تحصیلی که 33-32 هفته است میتوان یک کتاب در طول یک سال تدریس کرد.
اما حقیقت این است که به فرض اینکه تمام جلسات هم تشکیل شود، به دلیل سیستم ناصحیح ارزشیابی هر معلم مجبور است نمره کتبی و شفاهی مختلف در هر هفته، ماه یا ترم به دفتر مدرسه ارائه کند بسیاری از جلسات کلاسها به ارزشیابی بیثمر به روشهای قدیمی میگذرد.
ب)مکان
مکانهای مورد استفاده و به طور اخص کلاسهای درسی اغلب محیطهای کوچک و بیروح و بدون هر گونه امکاناتی برای اجرای زبانآموزی هستند مثلا در روشهای ارتباطی بهتر است میزها به صورت دایرهوار چیده شوند و ضبطصوت در وسط افراد قرار داشته باشد و معلم بتواند به راحتی به تمام دانشآموزان دسترسی داشته باشد کلاسهای آموزش زبان باید به طور ویژه برای این کلاسها در نظر گرفته شوند- فلش کارتها، پوسترها و ابزارهای دیگر از جمله اشیاء واقعی، تصاویر مجلات، روزنامهها و بسیاری دیگر از مواد کمک آموزشی باید در آن کلاسها قابل دسترسی باشند. مثلا در روش (Disuggestopedia) فضای کلاس باید چنان باشد که زبانآموزان تصور کنند در محیط واقعی زبان دوم یا خارجی حضور دارند. اما ناگفته پیداست که هیچکدام از شرایط فوق در کلاسهای آموزش و پرورش ما فراهم نیست. مضاف اینکه در بسیاری از مناطق شهری به طور اخص تراکم دانش آموزان در کلاسها به حدی است که حتی نمیتوان به راحتی در کلاس درس راه رفت.
ج)دانش آموز
یکی از موارد مورد بحث در مورد دانشآموز دوره حساس (Critical Period) است که می تواند به عنوان موضوعی مورد بحث مطرح شود. دورهای که تا 13 سالگی یادگیری زبان را برای فرد آسان میسازد و پس از آن یادگیری زبان با مشکلات عمدهای روبرو میشود. پیشنهاد این است که آموزش زبان دوم زودتر آغاز شود حتی در دوره ابتدایی و از کلاسهای چهارم یا پنجم میتوان به این امر مبادرت کرد. نکته دیگر در مورد زبانآموزان این است که با توجه به هدف خود از آموزش زبان که پیشتر اشاره شد باید همانند تمام دنیا اقدام به سطحبندی دانش زبانی زبانآموزان خود کنیم تا نتیجه مطلوبتری به دست آید. این را هم میدانیم که خانمها در یادگیری زبان از آقایان بهتر عمل میکنند به این ترتیب بهتر است مواد آموزشی مورد در کلاسهای خانمها وآقایان با درجه دشواری متفاوتی ارائه گردد.