چند وقتی هست که این مسئله دغدغه ذهنی ام شده که چطور می توانم بر احساسات ، عواطف و افکارم کنترل بیشتری داشته باشم. چند وقت پیش مطلبی درباره « هوش عاطفی » که نوعی خاصی از توانایی ذهنی است که انسان را قادر می سازد احساس بهتری نسبت به زندگی اش داشته باشد و در مواقع پشت سر گذاشتن بحران های عاطفی یا فکری بهتر بتواند به جریان معمول زندگی اش بازگردد ، خواندم. به نظرم هوش عاطفی ، پدیده تازه ای است که مطالعه درباره آن بی فایده نیست :
از پدیدههایی که در دهه اخیر ( دهه 90 ) مورد استقبال زیادی قرار داشته است، پدیده « هوش عاطفی » است ، که دلیل این امر توانایی فرضی هوش عاطفی بالاتر در حل بهتر مسائل ، کاستن از میزان تعارضات بین آنچه که انسان احساس میکند با آنچه که فکر میکند یا همان تقابل قدیمی « عقل » و « دل » و مشاهده زندگی شاد و موفقیتآمیز کسانی بوده که از تحصیلات عالی برخوردار نیستند ولی به دلیل هوش عاطفی بالا به این خوشبختی دست یافتهاند. پژوهشهای متعددی نشان داده که هوش عاطفی میتواند سبب افزایش میزان سلامتی ، رفاه ، ثروت ، موفقیت ، عشق و شادی گردد
تعاریف هوش عاطفی
دانیل گولمن : هوش عاطفی مهارتی است که دارنده آن میتواند از طریق خودآگاهی ، روحیات خود را کنترل کند ، از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد ، از طریق همدلی ، تاثیر آنها را درک کند و از طریق مدیریت روابط ، به شیوهای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد (دوستار ، 1382، ص54 ).
جان مایر و پیتر سالوی : هوش عاطفی توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم عاطفه خود و دیگران و استفاده کارآمد از آن است (دوستار ، 1382، ص54 ).
بار- آن : هوش عاطفی تواناییهای یک شخص در مواجهه با چالشهای محیطی است و موفقیتهای فرد را در زندگی پیش بینی می کند ( وثوقی کیا ، 1383 ، ص2 ).
بنابراین هوش عاطفی را می توان به کارگیری قابلیتهای عاطفی خود و دیگران ، در رفتار فردی و گروهی برای کسب حداکثر نتایج ، تعریف کرد
تاریخچه
مبحث هوش عاطفی به سال 1985 بر می گردد که یک دانشجوی مقطع دکتری رشته هنر در یکی از دانشگاههای آمریکا پایان نامه ای را به اتمام رسانید که در آن هوش عاطفی ( هوش هیجانی ) را مطالعه کرده بود. سپس در سال 1990 دو استاد دانشگاه در آمریکا «جان مایر» و« پیتر سالوی» دو مقاله در مورد هوش عاطفی نوشتند و پژوهشهای خود را در این رابطه آغاز کردند. این دو استاد دریافتند که برخی از افراد در شناخت احساسات خود و دیگران و حل مشکلات احساسی و عاطفی توانمند تر هستند ( هین ، 2004، ص2 ). آنان نقل می کنند که نظریه آنها در مورد هوش عاطفی ، عامل انگیزه گولمن برای نوشتن کتاب پر فروش خود به نام «هوش عاطفی» در سال 1995 گردید ( هین ، 2004 ، ص2 ).
شاخصه ها و ابعاد هـوش عاطفی
هرچند هوش عاطفی با هوش شناختی IQ ارتباط دارد ولی از لحاظ مفهوم نظری و عملکرد، کاملا با آن تفاوت دارد. مولفههای هوش عاطفی به قرار زیر است:
* درون فــردی: شامل خود شکوفایی، استقلال و خود آگاهی عاطفی.
* بین فــردی: همدلی و مسئولیت اجتماعی.
* ســـازگـــاری: شامل توان حل مسایل و آگاهی به واقعیت.
* مدیـــریت استرس: شامل کنترل تکانهها و تحمل فشارها.
* خلـق و خــوی: شامل شادکامی و خوش بینی.
همانگونه که از اجزاء هوش عاطفی مشخص میگردد ، این مفهوم میتواند زمینه ساز پیشرفت شغلی، رضایت در روابط فردی و... باشد که در این مقاله به ارتباط EQ با پیشرفت تحصیلی در سطوح بالاتر میپردازیم.
در تعیین سهم عوامل مربوط به موفقیت تحصیلی تنها 20% به IQ اختصاص یافته است که این میزان برای دانشجویانی که در مقاطع بالای تحصیلی قرار داشته و رشته تحصیلی خوبی نیز دارند، حتی به مقادیر پایینتری نیز تنزل مییابد. پس نقش عوامل انگیزشی، عاطفی و بین فردی در پیشرفت تحصیلی در این گروه از دانشجویان که همگی از هوش عملکردی بالایی برخوردارند بسیار مهم خواهد بود
نکته حائز اهمیت دیگر آن است که اصولاً هوش شناختی یا IQ را نمیتوان چندان تغییر داد ولی هوش عاطفی EQ قابل تغییر، اصلاح و ارتقاء میباشد. پس شناخت EQ یک استفاده کاربردی نیز خواهد داشت.
پژوهشهای اخیر نشان داده است که بر خلاف نظر اغلب فلاسفه و روانشناسان شناخت وعاطفه مستقل از یکدیگر نیستند. تجارب عاطفی ما به نحوی با ذخیرهسازی و بازیابی اطلاعات پیرامون ما مربوط است. حالات خلقی ما تاثیر عمیقی بر اطلاعاتی که به ذهن میسپاریم یا مورد توجه قرار میدهیم و شیوهای که به موقعیتهای اجتماعی واکنش نشان میدهیم، دارد در نتیجه به عنوان یک اصل کلی در این دیدگاه میتوان گفت:
عاطفـه خوب ـــ تفکر خوب
هنگامی که احساس خوبی داریم، دنیا را با عینک خوش بینی میبینیم و بر عکس. عملکرد عاطفی بر کارکرد عصبی ـ روانشناختی فرد نیز تاثیر میگذارد. وقتی خوش خلق هستیم، خاطرات خوب را به یاد میآوریم و وقتی افسرده هستیم خاطرات بد اتوماتیکوار به ذهن وارد میشوند.
هر چقدر هوش عاطفی فردی بالاتر باشد، به نقش و تاثیر عواطف بر کنشها و رفتارهایش آگاهتر است و سعی میکند متناسب با موقعیت بهترین عاطفه را در خود ایجاد کند تا بهترین نوع تفکر و حل مسئله را انجام دهد. فردی که EQ بالا دارد میداند که چگونه تاثیر منفی هیجانات را بر تفکر خود اصلاح نماید.
امروزه بین یادگیری، امتحان دادن و نمره گرفتن با آنچه که لازمه زندگی مدرن و روابط پیچیده بین فردی کنونی است، تفاوت زیادی قایل شدهاند. همه ما انسانهایی را میشناسیم که در ظاهر از تحصیلات بالایی برخوردارند و نمرات درخشانی گرفتهاند ولی در عمل و صحنه اجتماع ومسئولیت، بسیار شکننده و دارای زندگی نه چندان خوب و حتی گاه بسیار ملالت بار هستند. واقعیت هوش عاطفی و مولفههای آن در این زمینه نیز میتواند پاسخگوی بسیاری از چراها باشد، مثل اینکه چرا یک مهندس تحصیل کرده نمیتواند با همسر خود زندگی شادمانهای داشته باشد؟ چرا یک شاگرد اول دانشگاه نمیتواند در کنکور کارشناسی ارشد موفق شود
نتیجه گیـری
هوش عاطفی به عنوان یک پدیده مورد توجه نه تنها حاوی جنبه تئوریک روانشناختی است ، بلکه در میدان عمل با ارتقاء آن میتوان برای بسیاری از مشکلات نهفته زندگی پاسخهای مناسبی یافت. امروزه مقالات، کتابها و گارگاههای آموزشی متعددی در رابطه با EQ تدوین میگردند که همگی تلاشی است بر نشان دادن راهکارهای نو در مقابله با مشکلات فردی و بین فردی در جوامع پیچیده کنونی