نباید انکار کرد که در مدارس ما، اعم از ابتدایی و راهنمایی و متوسطه، تدبیر مشخص و واقع بینانه ای برای مواجهه با آنچه که مشکلات رفتاری دانش آموزان نامیده می شود وجود ندارد. نظام مشاوره ای دوره متوسطه به دلایل زیادی کارآمدی لازم را ندارد. در دوره های ابتدایی و راهنمایی، هم مشاوره پیش بینی نشده است و
هم از کسانی توقع مشکل گشایی می رود که خود چندین کاره اند. در مدارس غیرانتفاعی، بحث مشاوره، داستان خاص خود را دارد. هسته های مشاوره ادارات آموزش و پرورش، مراکز مشاوره وابسته به انجمن اولیا و مربیان و سایر عواملی که به نوعی در موضوع دخیل هستند، شاید توفیق های موردی و جزیی داشته باشند اما اثرگذاری آنها گسترده نیست. همه این ضعف ها و ناکارآمدی ها، ناشی از نگرش های تک بعدی و عدم توجه به بستر و میدانی است که مشکلات در آن روی می دهند.
اگر از من بپرسند که «چگونه می توان با مشکلات رفتاری دانش آموزان برخورد کرد؟» ، بلافاصله سئوال می کنم که: «چه کسی» ، «با چه نگرشی» ، «با چه توانایی هایی» ، «با چه امکانات و ابزارهایی» و «در چه شرایطی» می خواهد به مشکل گشایی در مدرسه بپردازد. برای حل مشکلات رفتاری دانش آموزان، چه به صورت فردی و چه صورت تیمی اقدام کنیم در هر حال، باید به این نکات توجه داشته باشیم:
?- آمادگی شخصیتی و روانی فردی که می خواهد با مشکلات دانش آموزان و احتمالاً والدین و معلمان مواجه شود چقدر است؟
?- صلاحیت های شخصیتی و تخصصی فرد در چه حد است؟
?- نگرش او به دانش آموزان و به طور کلی، به انسان ها و مشکلاتشان چگونه است؟
?- چه تعریفی برای مشکل دارد و چه اولویتی برای مشکلات قایل است؟
?- تا چه اندازه با وظایف خود و به خصوص محدوده دخالت در مشکلات دیگران، آشنا است؟
سئوال های فوق، بیشتر بر فرد یا افرادی تمرکز دارد که به طور مستقیم با مشکلات دانش آموزان سرکار داشته و قصد بهبود و ترمیم اوضاع را دارند. البته نباید از نظر دور داشت که در همین حدی که از مشکلات دانش آموزان صحبت می کنیم کاری به حوزه های تخصصی مانند روان شناسی بالینی، مشاوره و روانپزشکی نداریم. مدارس به این موضوع توجه کنند که در بحث «مشکلات رفتاری دانش آموزان» ، دو حیطه مشخص باید کاملاً تفکیک شود:
اول- زمانی نگاه ما به موضوع کلی بوده و شامل دخالت ها در حد راهنمایی است. ممکن است مدیر، معاون و یا معلم، به دانش آموزی که مرتکب دروغگویی شده، تذکری بدهد، نصیحتی بکند یک دو جلسه با او به گفت وگو بپردازد و یا مدتی، رفتارش را زیر نظر داشته باشد؛ این نمونه ای از مواجهه با مشکلات کلی است.
دوم- زمانی هم با موضوعی تخصصی و ویژه مواجهیم؛ دانش آموزی که اضطراب یا وسواس دارد، نمی تواند غرایز جنسی اش را کنترل کند، پرخاشگر است، با خانواده و دیگران سر ناسازگاری دارد، به مواد مخدر آلوده شده است و... اینها مسایلی هستند که هم شناخت عوامل و هم بهبود و درمان آن، نیاز به دانش تخصصی و مسئولیت حرفه ای دارد.
ساده اندیشی است که در یک مدرسه، مدیر یا معاون یا مربی تربیتی و یا معلم، بخواهند بدون بهره مندی از دانش تخصصی، ابزارها و امکانات، توانایی شناخت شرایط، به حل مشکل یا مشکلات اقدام کنند. اشتباه است که تصور کنیم «باید کاری کرد» و به خود اجازه دخالت در هر نوع مشکلی را بدهیم. رفتارهای ناشیانه، متفرقه، غیرمنسجم و تک بعدی در مواجهه با مشکلات رفتاری دانش آموزان، حتی اگر به نتایجی محدود منجر شود، می تواند مخاطراتی هم به همراه داشته باشد.
مدیریت فرهنگی
بدون تعارف، مدیران مدارس مدیران فرهنگی نیستند. آنها بیشتر مدیرانی اجرایی و اداری هستند. حتی تلقی مدیریت آموزشی، بدون داشتن نگاه فرهنگی به مدرسه، چندان صحیح به نظر نمی رسد.
روشن ترین تصویری که می توان از مدرسه امروز ارایه داد، تصور آن چون یک اجتماع است. اجتماع مبنای تجربه انسانی و هویت «خود» چون موجودی اجتماعی است. این هویت خود به خود و به تنهایی شکل نگرفته است، بلکه در تشکیل آن تجربه «دیگری» بسیار جدی است. برای این که مدرسه ای تبدیل به اجتماع شود: ?) باید نیروهای انسانی، دیدگاهی مشترک درباره رشد و شکوفایی انسان اتخاذ کنند ?) این دیدگاه باید نگاهی متمایز به «تربیت خوب» بیافریند، ?) چنین نگاهی به تربیت باید فعالیت های دسته جمعی و مبتنی بر همکاری پدید آورد و بالاخره ?) با درگیر شدن در این فعالیت های مشترک، هدف های واحدی پیگیری شود. این تصویر از مدرسه، مشابه یک ارکستر است. در ارکستر هدف های مشترکی تعقیب می شود و درک مشترک وجود دارد.(?)
صرف نظر از تعاریفی که برای فرهنگ وجود دارد، منظور از «مدیریت فرهنگی» در مدرسه مدیریتی است که به ارزش های انسانی، اعتقادات، گرایش ها، مهارت های زندگی، آداب و رسوم، معیارهای رفتاری جامعه و قوانین و مقررات توجه دارد. در مدیریت فرهنگی، بیش از آن که مشکل یا مشکلات، دانش آموز یا دانش آموزان خاصی مطرح باشد، بر هدایت رفتار همه دانش آموزان و آموختن راه و روش زندگی به آنان تمرکز می شود. در مجموع، مدیریت فرهنگی، با سبک زندگی افراد سروکار دارد.(?) در مدیریت فرهنگی، دین، تاریخ، علم، ادبیات و هنر جایگاهی مهم دارند. به این ترتیب، مدیریت فرهنگی سعی دارد در مدرسه شرایطی همچون اجتماع فراهم آورد تا دانش آموزان با آنچه در شرایط واقعی زندگی جریان دارد آشنا شوند.
براین اساس، مواجهه با مشکلات رفتاری دانش آموزان با نگرش مدیریت فرهنگی، مستلزم فرایندی است که در ادامه به توصیف آن می پردازیم
1- سیاست های فرهنگی مدرسه
هر مدرسه به عنوان نمادی از اجتماع و همچنین با توجه به فضای منطقه ای و مکانی، بستر فرهنگی خاص خود را دارد. براین اساس، هرگونه تحلیلی درباره مسایل مدرسه، نیازمند شناخت این بستر است؛ این نکته ای است که کمتر به آن توجه می کنیم. همه مدارس درباره مسایل خود، به خصوص آن بخش از مسایل که مشکل و مشکل ساز تلقی می شوند دنبال راه حل و راهکار- البته از نوع کاربردی- می گردند. همه می پرسند: «چه باید کرد؟» بدون آن که توجه داشته باشند «در چه شرایطی؟». مدرسه، همانند اجتماع باید سیاست های فرهنگی داشته باشد و در این سیاستگذاری، نه فقط در باره مشکلات رفتاری دانش آموزان، بلکه برای همه موارد، تدابیر لازم را پیش بینی کند. سیاستگذاری فرهنگی در مدرسه، مبتنی بر شناخت هایی چون: موقعیت شناسی، شناخت خرده فرهنگ منطقه و محله ای که مدرسه در آن قرار دارد، شناخت آسیب ها و آشنایی با روان شناسی اجتماعی و سایر دانش های مرتبط است.
مدرسه در سیاست های فرهنگی خود باید مشخص کند که برای موارد زیر چه برنامه ها و تدابیری دارد:
- بهداشت روانی در مدرسه (برای همه دانش آموزان و معلمان).
- تطبیق آموزش های مدرسه ای با شرایط واقعی اجتماع (برای دانش آموزان و والدین).
- تقویت روحیه مشارکت و همکاری (برای همه اعم از دانش آموزان، معلمان و والدین).
- آموزش مهارت های زندگی (برای دانش آموزان)
- معرفی فرهنگ، ارزش های انسانی، ادبیات، هنر و تاریخ نظام اجتماعی.
- انتقال فرهنگی از طریق جهت گیری مشخص در برنامه های مربوط به آداب و رسوم، اعتقادات و ارزش ها
- مشکلات رفتاری دانش آموزان.
کورت لوین، روان شناس گشتالتی که نظریه میدانی و مفهوم فضای زندگی (Life space) را ارایه کرده است اعتقاد دارد براساس واقعیت های روان شناختی که بر رفتار تأثیر می گذارند، علت های رفتار مرتباً تغییر می کنند، یعنی آنها پویا هستند. انسان در یک میدان تأثیر، دائماً در حال تغییر زندگی می کند و تغییر در هر یک از آنها بر بقیه نیز تأثیر می گذارد.(?) این میدان روانی، با میدان الکتریکی در علم فیزیک قابل مقایسه است. به نظر لوین، کفش های متقابل اعضای گروه موجب تحرک یا پویایی گروه می شود و اعضای گروه به یکدیگر اثر می گذارند. انسان موجودی پویاست و خصوصیاتش براثر میدان اجتماعی تغییر می کند.(?)
در نظام اجتماعی ما، ابهام ها و گاهی آشفتگی های فرهنگی زیاد هستند، آسیب شناسی فرهنگی مورد توجه قرار نمی گیرد و به همین ترتیب در مواجهه با مشکلات نیز در فضایی معلق می اندیشیم و رفتار می کنیم. اتخاذ سیاست های فرهنگی در مدرسه می تواند به شفاف سازی فضا کمک کند.
?- نگرش های فرهنگی
تعیین و تدوین سیاست های فرهنگی زمانی ثمربخش خواهد بود که نگرش های فرهنگی پشتوانه آن باشند. نگرش های فرهنگی برپایه دیدگاه های انسان دوستانه شکل می گیرند. به کسی می گوییم دارای نگرش فرهنگی است که به کرامت انسانی اعتقاد داشته باشد؛ به ارزش ها و اعتقادات و گرایش های مردم احترام بگذارد؛ با تاریخ، ادبیات و هنر نظام اجتماعی اش آشنا بوده و در مورد حفظ هویت فرهنگی و انتقال فرهنگی حساس باشد؛ و رفتارها هنجارها و قواعد اجتماعی را در بستر فرهنگی آنها تحلیل و ارزیابی کند.
در مدرسه، باید نوعی هماهنگی در نگرش های فرهنگی مجموعه وجود داشته باشد. شاید مهم ترین شاخصه مدرسه ناکارآمد وضعیت را بتوان ناهماهنگی عوامل آن اعم از مدیر، معاون، معلمان و سایرین در نگرش ها و رفتارهای فرهنگی قلمداد کرد. بی نظمی در برنامه ها و آشفتگی در عملکرد، معرف این گونه مدارس است.
به طور کلی امروزه این اعتقاد وجود دارد که مدرسه جامعه ای کوچک است و ارتباط اعضای آن با یکدیگر، محیط اجتماعی معینی را به وجود می آورد. پژوهش هایی که در زمینه جو مدرسه انجام شده اند، ارتباط آن با میزان یادگیری، پیشرفت تحصیلی، رشد اخلاقی و رشد همه جانبه شخصیت دانش آموزان را به اثبات رسانده است.(?)
اگرچه در یک مدرسه نمی توان همه ناهماهنگی ها را از بین برد ولی می توان با داشتن سیاست های مشخص و شفاف فرهنگی، هماهنگی در نگرش ها و رفتارها را افزایش داد.
?- تعریف مشکل و تعیین اولویت ها
منظور از مدیریت فرهنگی و سیاست های فرهنگی در مدرسه، تمرکز بر مشکلات نیست. اما در هر حال یک وجه از مسایل فرهنگی مدرسه، مشکلات رفتاری دانش آموزان و توابع آن است. به عبارت بهتر، می توان به مشکلات رفتاری دانش آموزان با نگرش فرهنگی نگاه کرد و برای بهبود این مشکلات، نه فقط با کمک یک نفر یا یک ابزار خاص بلکه با تفکر سازمانی اقدام کرد.
در چنین رویکردی، تعریف مشکل و مشکلات و تعیین اولویت ها ضروری است. براساس بستر فرهنگی و موقعیتی که نگرش ها و رفتارهای ما در آن شکل می گیرد، باید مشخص کنیم چه چیزی مشکل تلقی می شود و چه چیزی مشکل نیست. در تعریف مشکل و تعیین معیارهایی برای این تعریف، توجه به چند نکته می تواند راهنمای خوبی باشد.
- مشکلاتی در جامعه فعلی ما وجود دارند که از نظر هنجاری، رفتاری عادی محسوب می شوند. گاهی سوژه ای را که مدرسه مشکل می نامد از نظر دانش آموزان، والدین و حتی افراد دیگر جامعه مشکل تلقی نمی شود. این بدان معنا نیست که واقعاً مشکلی وجود ندارد، بلکه هدف داشتن نگاه منطقی به موضوع است، یعنی نگاهی که مبتنی بر بستر فرهنگی است.
- در تنوع و شیوع مشکلات، موقعیت منطقه ای و محلی نیز به شدت تأثیرگذار است. نمی توان برای هر مشکلی در هر شهر و محله ای، راهکار یکسانی تجویز کرد. سوژه ای که در شهری یا منطقه ای مشکلی جدی محسوب می شود در جای دیگر وضعیت متفاوتی دارد.
- دانش تخصصی عوامل اجرایی مدرسه نیز موضوعی مهم و تأثیرگذار در تعریف مشکل است. بسیار دیده شده که برداشت مدرسه از یک مشکل و تعریف آن، با تعریف علمی و ملاک های واقعی مشکل، تفاوت هایی داشته و حتی کاملاً در تناقض بوده است.
?- شناسایی امکانات و ابزارها
هر مشکل به سادگی به وجود نمی آید و به سادگی نیز قابل بهبود نیست. حل مشکلات رفتاری دانش آموزان در محدوده مدرسه و با حضور یکی دو نفری که در اکثر مواقع از حداقل تخصص های لازم برخوردار نیستند، تصوری ساده انگارانه و غیرواقع بینانه است. نارسایی چنین تصوری زمانی بیشتر مشهود خواهد بود که مدرسه فاقد سیاست های فرهنگی باشد. بنابر این اگر مدرسه قصدی جدی برای بهبود مشکلات و همچنین توسعه بهداشت روانی دارد باید علاوه بر بهره مندی از سیاست های فرهنگی مشخص، برای شناسایی و تجمع امکانات و ابزار ها تلاش کند. استفاده بجا از توان عمل مدرسه، جذب قابلیت های ممکن اولیا، استفاده از امکان ارجاع و تدارک ابزارهایی که به نوعی می توانند مفید باشند، نمونه هایی از مواردی هستند که مدرسه می تواند درباره آنها بیاندیشد.
?- برنامه ریزی برای مشکلات
اگر مواردی که بیان کردیم به درستی مورد توجه قرار گرفته و اجرا شوند برنامه ریزی برای مشکلات تا حد زیادی تسهیل خواهد شد. به طور کلی و صرف نظر از مواردی که مشکل محسوب می شود در سیاست های فرهنگی مدرسه باید سه نوع برنامه مدنظر قرار گیرد:
الف- برنامه های هدایتی: شامل موضوع هایی در زمینه روان شناسی سلامت و زندگی برای کمال .
ب- برنامه های پیشگیری: شامل آموزه هایی که بر مشکلات و پیشگیری از آنها تمرکز دارند. مثلاً آموزش هایی درباره ایدز، اعتیاد، داروهای روانگردان، بهداشت جنسی و غیره در این حیطه قرار می گیرند. اگرچه شاید بتوان برنامه های هدایتی و برنامه های پیشگیری را در یک گروه قرار داد اما در اینجا به عمد آنها را تفکیک کرده ایم. گروه اول برنامه هایی است برای فرانیازها و معرفی سبک زندگی سالم؛ اما گروه دوم برنامه هایی هستند که با تمرکز بر مشکلات و آسیب ها ارایه می شوند.
پ- برنامه های بهبود: اینجا هم به عمد به جای واژه «درمان» از واژه «بهبود» استفاده شده است تا بعد تربیتی و اصلاحی موضوع مورد تأکید قرار گیرد.
- آیا واقعاً قصدی جدی برای مواجهه با مشکلات رفتاری دانش آموزان داریم؟ چگونه؟
- آیا دانش آموزان تنها زمانی که دچار مشکل می شوند باید مورد توجه قرار گیرند؟ بقیه چه؟
- آیا نباید عملکرد مدرسه نه تنها در قبال مشکلات، بلکه در سایر فعالیت ها، منسجم و جامع باشد؟ با چه تدبیری؟
مدیر، معاون، مربی تربیتی، معلمان، انجمن اولیا و مربیان، سایر عوامل اداری و اجرایی، والدین و حتی دانش آموزان باید در سیاست های فرهنگی مدرسه نقش و جایگاهی داشته باشند. مدارس ما نیازمند مدیریت فرهنگی هستند.
منابع:مدیریت آموزشی(علاقبند)
مدیریت عمومی
فلسفه آموزش و پرورش(شریعتی)
تاریخ فرهنگ ایران((عیسی صدیق)
تاریخ مدارس(سلطانزاده)
بهرام امینی