اینجانب شهربانو عامی بعد از 10 سال تدریس در پایه های مختلف در روستاهای سنندج در سال تحصیلی 85-86 در دبستان بشارت پسرانه ی ناحیه 2 شهر سنندج مشغول به تدریس شدم. و در این سال، تدریس در پایه اول به من واگذار شد و با توجه به این که مدرسه ای که اینجانب در آن مشغول به تدریس شدم.
از مدارس محروم و حاشیه ای شهر است و اولیای بسیاری از دانش آموزان از نظر وضع مالی داشتن سواد در سطح پایین هستند و اکثریت دانش آموزان به علت هزینه ی بالای کلاسهای پیش دبستانی، این کلاس را نگذرانده اند.
و برای پایه ی اول گذراندن واحدهای کلاس های پیش دبستانی امری ضروری و الزامی به نظر می رسد و در واقع پیش نیازی برای سال اول ابتدایی است.
لذا پس از آموزش نگاره ها در پایه اول که حدود یک ماه طول می کشد گفتن درس املاء شروع می شود، بعد از حدود دو ماه که اینجانب در کلاس املاء می گفتم یکی از دانش آموزان که در ماه اول از املا نمرات خوببی می گرفت بعد از چند هفته متوجه شدم که دانش آموز فوق در زنگ املاء وضع روحی مناسب ندارد . و به محض شروع شدن املاء حالتی از اضطراب و ترس از خود نشان می دهد تکرار این امر به صورت مکرر توجه من را به خود جلب کرد و همچنین نمرات دیکته دانش آموز به صورت چشمگیری تنزل پیدا کرد. در یک اقدام پژوهشی پس از بررسی و مشخص نمودن دلایل ضعف دانش آموز را با ارائه روش ها و راه کردهای کار ساز و جدید زمینه پیشرفت دانش آموز را مهیا کردم به همین دلیل کار خود را با چهار فرضیه شروع کردم:
1- روش تدریس من مناسب نبوده. 2- دانش آموز از نظر مهارت های دستی تحصیلی ضعیف است 3- آموزش گاه عوامل موثر بر پیشرفت دانش آموز را فراهم ننموده است.
4- دانش آموز کلاس پیش دبستانی را نگذرانده اند
5- اولیاء دخالت های ناآگاهانه در پیشرفت تحصیلی فرزند خود را اجرا می کنند.
6- سنجش بینایی و شنوایی دانش آموز اشتباه بود.
نتیجه گیری
با شناسایی عوامل جدید و تلفیق آن با روش های گذشته از یکنواختی روشها جلوگیری کنیم. با توجه به این که اولیاء دانش آموزان، فرزندان خود را دوست دارند و کوشش می کنند که فرزندشان نمره ی کمتر از 20 با تنبیه بدنی و فشارهای روحی روانی و ایجاد استرس صحیح نیست و باید از روش گذشته و قدیمی دوری کرد.