بنام خالق هستی
"پیشرو کسی نیست که از دیگران جلو بیفتد ،بلکه کسی است که دیگران را نیز به جلو براند (انیشتن)
ارزشیابی فرآیندی است منظم، به منظور تعیین و تشخیص میزان پیشرفت دانش آموزان در رسیدن به هدفهای آموزشی . با توجه به آنکه نوع نگاه معلمان به هدفها و روشهای تدریس ،شیوهء ارزشیابی آنان را مشخص می کند ، در این مطالب سعی شده است ، اثرات ارزشیابی سنتی و فرایند مدار در تعیین هدفها و روشهای آموزشی بررسی شود.
سرآغاز
هدف اساسی تعلیم و تربیت را میتوان ایجاد تغییرات مطلوب در رفتار فراگیران دانست . علمای علوم تربیتی معتقدند ، آموزش و پرورش مشتمل بر سه مرحله اساسی است : الف)تهیه و تدوین هدفها ،
ب) آموزش، ج) ارزشیابی.
امروزه یکی از مهمترین و در عین حال پیچیده ترین ارکان نظام تعلیم و تربیت ، ارزشیابی یادگیریهای دانش آ موزان است . ارزشیابی به " فرآیند نظامدار برای جمع آوری ، تحلیل و تفسیر اطلاعات گفته
می شود ، به این منظور که تعیین شود، آیا هدفهای مورد نظر تحقق یافته اند"
به عبارت دیگر ، ارزشیابی "پیشرفت تحصیلی" به عنوان ارزشیابی از برنامه ها و محتوای کتابهای درسی
و تعیین میزان تحقق هدفهای آموزشی که همان تغییرات مطلوب در رفتار فراگیران است، به کار می رود.
ارزشیابی سنتی یا نمره محور
تاء کیدی که امروز بر استفاده از روشهای نوین تدریس انجام میگیرد، مبین این نظر است که آموزش
سنتی در تحقق هدفهای آ موزشی ناکام بوده است و نتوانسته است ، تغییرات مورد انتظار را در رفتار دانش آموزان ایجاد کند. با توجه به اینکه چهار ستون یادگیری در قرن بیست و یکم ، یادگیری برای
دانستن ، یاد گیری برای عمل کردن ، یادگیری برای با هم زیستن ، و یادگیری برای زیستن اعلام شده است متاسفانه شاهد عقب ماندگی نظام آ خموزشی کشورمان در این راستا هستیم. این توقف و سکون ، هم در شیوه های تدریس و هم در شیوه های ارزشیابی به چشم می خورد . نگاهی گذرا به آموزش سنتی نشان میدهد ، وظیفه معلمان چیزی جز تقویت انبان حافظه و تراکم اندوخته ها ی ذهنی دانش آموزان نیست.
دیگر سوی ارزشیابی نیز در این دیدگاه(سنتی) چفیزی جز ارزیابی و سنجش آموخته ها و
محفوظا ت ذهنی دانش آموزان نیستند. ملاک هویت ، محبوبیت و شخصیت در سطح خانواده
،مدرسه و جامعه ، ارتقای نمره و معدل است و بر این اساس ، تب هلاک کننده نمره گرایی دامن
همه را گرفته است.
مشخص است تا هنگامی که از دانش آموز انتظار داریم به جای طرح مساله ، به حفظ راه حل ها بپردازد
، به جای گسترش ذهن خود ، به تراکم معلومات آماده اکتفا نکند و به جای انتخاب تفکر و آرای گوناگون ، به تفکر همگرا و راههای متقارب گرایش یابد، قطعا" در ارزشیابی پایانی نیز همین انتظار را
داریم. راه حل هایی را درست میدانیم که از قبل تعیین شده اند و همگان باید به شیوه ای مرسوم
و معمول به آنها برسند و طبیعی است که چنین یادگیری و ارزشیابی ، جز فلج کردن ذهن ، خاموش کردن کنجکاوی و مرگ خلاقیت ، بازدهی دیگری ندارد.
ارزشیابی نوین یا فرایند مدار
گسترش نظریه های شناختی و ساختار گرایی از یک سو ، و تحول سریع علوم و فن آ وری از سوی دیگر ، باعث دگرگونی در نظریه های یاد گیری و راهبردهای ارزشیابی شده اند. موفقیت نظام آموزشی
در گروی اهتمام و توجه بیش از پیش به رویکردهای نوین ارزشیابی ( فرایند مدار ) در نظام آموزشی است .چرا که در نهایت آموخته ها و یادگیریهای دانش آموزان باید در قالبهای پیش بینی شده معلمان قرار گیرد . در ارزشیابی فرایند مدار ، معلم به دنبال آن است که دانش آموز چگونه و با چه کیفیتی
آموخته است . این نوع نگاه ، کیفیتی متفاوت از روش از تدریس سنتی را طلب خاهد کرد . یعنی بجای تدریس مبتنی بر پاسخ مداری و محصول محوری به تدریس سوال مداری و فرایند محوری تکیه خواهد کرد.
برخی از ویژگیهای رویکرد ارزشیابی فرایند مدار عبارتند از :
1)معلم تابع تراز تحول ذهن دانش آموزان است .
2) محتوای برنامه و فرایند تدریس در تعامل با دانش آموزان تکوین می یابد.
3)هر فرد بر اساس نیازها و کششهای خود ، تعیین کننده محتوای آموزش خود است .
4)هدف اصلی ، تحریک ذهن دانش آموزان برای کنجکاوی بیشتر و خلق سوالات عمیق تر ، نه حفظ کردن مطالب.
5) عشق به دانستن مهمتر از خود دانستن است .
6) ارزش هر فرد به میزان سوالاتی بستگی دارد که در ذهن خود می پروراند ، نه پاسخ هایی که آموخته است .
7) هدف، گسترش ذهن است و نه مظروف ذهن .
8) خود رهبری و خود انگیختگی از اصول اساسی به شمار می رود
9)ارزشیابی در این عرصه فرایندی مستمر است و نه محاکمه ی ذهنی در پایان کار .
10)خلاصه اینکه "جریان فهمیدن " مهم تر از " نتیجه ی فهمیدن " است.
سخن آخر
امید است با در نظر گرفتن این نکات بتوانیم آموزشی پویا و فعال ایجاد کنیم و در روشهای سنتی آموزش که تنها بر روش سخنرانی متکی هستند و در صورت موفقیتشان فقط جنبه هایی از شخصیت فرد رشد پیدا میکند ، تحول به وجود آوریم .آموزشی که به دور از شعار و بر پایه ی روشهایی که عملا" در جامعه کاربرد ندارند ، بتواند شهروندانی با مهارتهای لازم برای زندگی در جامعه ای رو به پیشرفت را
همراه با درک ضرورتهای زندگی در جهان امروز تربیت کند.