آموزش و پرورش تحولگرا
شکل گیری ، تداوم و بقای زندگی جامعه انسانی برمبنای یادگیری است و یادگیری نیز بر مبنای آموزش و انتقال آموختنی های انسان از فردی به فرد دیگر ، از گروهی به گروهی دیگر و
از نسلی به نسل دیگر است. اگر نقطه آغاز جاده ناتمام آموزش و پرورش جوامع بشری را ودیعه های الهی در ذات آموزنده و مشتاق آموختن بشر و دانستن ذاتی مسائل اولیه برای رشد و نمو از قبیل میل به خوردن و آشامیدن و راه رفتن و... بدانیم ، ادامه آن یادگیری از طریق مشاهده و تجربه و خطا و کسب تجربه های زندگی جمعی است. شاید درک این نکته برای انسان امروزی سخت است که چگونه در زندگی بشر هزاران سال پیش ، شرایطی فراهم بود که آنها الفبا را ابداع کنند، مبدع زبان و خط شوند و در نهایت رو به علوم مختلف و در واقع تقسیم بندی انواع مشاهدات ، تجربیات و آموختنی های خود کنند؛ اما نقطه حساس و اصل اساسی این شرایط قوه درک و عقل بشر و ذات زندگی جمعی اوست و اینچنین ، در دوره های مختلف زندگی بشر و انتقال و جابه جایی نسلها ، آموزش و پرورش رکن این حرکت و انتقال شد. اگر روزگاری بشر با اتکا به قوه عقل و تدبیر و ذهن هوشیار خود برای انتقال پیام و روح زندگی جمعی تنها به زبان و نمادهای ابتدایی برگرفته از طبیعت متکی بود ، اینک دنیای وسیع ارتباطات و انتقال آموختنی ها و یادگیری ها چشم اندازی زیبا ، وسیع و رو به آینده پیش روی بشر نهاده که مبنای اصول آموزش و پرورش را تشکیل داده است. تغییر رویکرد آموزش و پرورش اگر حرکت قطار آموزش و پرورش در تاریخ ایران و زندگی ایرانی را در نظر بگیریم به خود می بالیم که نخستین مسافران این مسیر طولانی که در حال حاضر تعبیر دهکده جهانی آن فراگیر شده است ، پدران و مادران ایرانی ما بودند. شاخص تاریخچه یادگیری ، آموزش و فراگیری در ایران ، تمدن و فرهنگ طولانی آن است. گرچه آنچه امروزه به عنوان نماد آموزش و پرورش عمومی شده است و در کشور ما نیز در قالب کلاسهای مختلف درس و مقاطع مختلف آموزش و پرورش ابتدایی رواج دارد در ظاهر وارداتی و محصول تجربیات جوامع موسوم به غربی است. از محورهای قابل توجه آموزش و پرورش در چند سال اخیر و پس ازپیروزی انقلاب اسلامی ، افزایش تمایل دختران به آموختن علم و دانش است. اما ایرانیان به عنوان یکی از پیشروترین تمدن های بشری توانسته اند پس از دوران بظاهر فترت تمدن و فرهنگ خود که در مسیر ناملایمات مختلف تاریخی شکل گرفت ، اینک در قالب نوع امروزی آموزش و پرورش تلاش تازه ای برای فراگیری آغاز کرده اند. با پیروزی انقلاب اسلامی ، مهمترین تغییر ایجاد شده در نظام آموزش و پرورش در نخستین گام ، رویکرد تربیتی و پرورشی کنار آموزش و تقویت آن بود. طبیعی است با پیروزی انقلابی بر پایه آموزه های دینی ، پررنگ کردن این نوع آموزه ها در آموزش و پرورش آن ، خواست مسوولان و مردم است و بر این اساس محوریت دادن به این مقوله ، یعنی امور تربیتی اولویت کاری آموزش و پرورش شد. کنار آن تقویت ساز و کارهای دستیابی همگان به آموزش و پرورش و آموختن و دانستن پا به پای توجه به امور پرورش ، برنامه بعدی آموزش و پرورش بود و اکنون با گذشت ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی ، 96 درصد فرزندان ایران زمین حضور در کلاسهای درس مقطع ابتدایی را تجربه کرده اند و این میزان در دوره تحصیلی راهنمایی و متوسطه بیش از 80درصد را شامل می شود. تعداد دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی نیز پس از گذشت ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی حدود 20 میلیون نفر است که در مقایسه با پیش از انقلاب اسلامی تقریبا دو برابر شده است. گرچه جوان بودن جمعیت ایران و افزایش آن بویژه پس از انقلاب اسلامی را یکی از دلایل افزایش تعداد دانش آموزان می دانند، اما مهمترین عامل آن گسترش پوشش تحصیلی مناطق مختلف کشور و افزایش تعداد کلاسهای درس در تمام مقاطع در مناطق روستایی و عشایری و شهرستان های دور و نزدیک است. فعالیت سازمان گسترش و نوسازی مدارس پس از پیروزی انقلاب اسلامی کنار تلاش نیکوکاران مدرسه ساز ، تعداد مدارس موجود کشور را به نسبت قبل از انقلاب به حدود 2برابر رسانده است و گرچه هنوز به لحاظ فضای آموزشی و کلاس درس کمبودهایی دیده می شود ، ولی این کمبودها کنار آهنگ رشد جمعیت دانش آموزی به نسبت قبل از انقلاب درصد کمتری است. تلاش برای نخبه گرایی و خلاقیت یکی از قابل توجه ترین و در عین حال قابل نقدترین برنامه های آموزش و پرورش پس از انقلاب ، تغییر محتوایی و شیوه آموزش دانش آموزان دوره های تحصیلی است. توجه به مقطع پیش دبستانی به عنوان آموزش غیررسمی و غیردولتی فرزندان ملت و بهره گیری از آموزش های نوین تجربه گرا و مشارکتی ، سرآغاز این تغییر است و در دوران ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان هم با توجه به شرایط سنی دانش آموزان در هر مقطع شاهد تغییرات شگرف و نحوه ارائه دروس ، بالا بردن سطح علمی معلمان و مربیان و تربیت آنها بر مبنای توان ارائه آموزش های مشارکتی و خلاقانه به دانش آموزان هستیم. در این میان دوره متوسطه تحصیلی به عنوان آخرین دروازه ورود دانش آموزان به دنیای تجربه گرای اجتماع خواه ادامه تحصیل در مقاطع دانشگاهی و خواه بازار کار شاهد تغییرات بیشتری بوده است. تلاش برای تغییر الگوی یادگیری و آموزش و تغییر مسیر آن از یادگیری های نظری به سوی یادگیری های عملی در طول 25سال گذشته بویژه در دهه پس از پایان جنگ تحمیلی ، ملموس بوده است. گسترش هنرستان های فنی و حرفه ای و آموزشکده های دارای رشته های تحصیلی فنی و تجربی و تاسیس دبیرستان های کار دانش ، نمونه عملی گرایش به این سمت یعنی تقویت خلاقیت و پرورش نیروی کار است. تلاشهای آموزش و پرورش در دستیابی به محیطی تجربی و تلفیق آن با نظریه های آموزشی منجر به موفقیت های پی درپی دانش آموزان ایرانی در المپیادهای علمی مختلف و تداوم این موفقیت ها در محیطهای دانشگاهی است. گرچه ناکارآمدی در جذب نخبه های آموزش و پرورش و نارسایی وجوه دیگر مسوول آموزش و به کارگیری نیروهای جوان در شغلهای متناسب عاملی منفی برای تداوم موفقیت ها و ثمردهی ذهن های پویا و خلاق در بستر اجتماع شده است. دختران دانش آموز و تغییر ذهنیت ها یکی دیگر از محورهای قابل توجه آموزش و پرورش در چند سال اخیر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی گسترش سال به سال تمایل دختران به آموختن علم و دانش و فراگیر کردن امکانات برای تحت پوشش قرار دادن دختران تا مقاطع عالی تحصیلی است. اگرچه اکنون برخی افزایش و پیشی گرفتن دختران دانشجو را عاملی نگران کننده تلقی می کنند ، اما در بدبینانه ترین حالتها هم وجود دخترانی باسواد و خلاق در جامعه حتی اگر شغل و حرفه درآمدزای مناسبی هم برای آنها فراهم نشود ، غنیمت بزرگی به شمار می رود که باید آن را قدر دانست.در حال حاضر براساس آمار موجود ، تقریبا نیمی از دانش آموزان کشور را دختران تشکیل می دهند که جدای از فراهم کردن و گسترش امکانات تحصیل آنان ، زمینه سازی فرهنگی برای تمایل خانواده ها به سوادآموزی دختران از سوی نظام آموزش و پرورش قابل توجه است