افزایش سرسام آور مصرف مواد مخدر در جهان و قاچاق روز افزون این مواد پیامدهای وحشتناکی خواهد داشت که مستقیما نسل جوان و بشریت را تهدید میکند. گسترش شبکه قاچاق بینالمللی و دام اعتیاد، میلیونها جوان را به فساد و کام مرگ میکشاند و سوداگران مرگ را به ثروت و قدرت میرساند. اعتیاد یک مسئله بزرگ بهداشتی و بلایی اجتماعی و دارای جنبههای متعدد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، روانی، اخلاقی و حقوقی است. از این رو آگاهی خانوادهها درباره سرانجام نکبتبار اعتیاد در پیشگیری و مهار آن کمکی موثر به شمار میآید.
* شروع اعتیاد
با وابستگی جسمانی و روانی همراه است. بعضی از داروها نیز ممکن است با ایجاد وابستگی روانی در بیمار موجب افزایش مصرف شوند و اعتیاد بدهند. فرد معتاد با دریافت مواد اعتیادآور سرخوش و راضی میشود و با توقف مصرف دارو دچار خماری و اختلال شدید جسمانی میشود. مواد اعتیادآور سبب پیدایش پدیده تحمل نیز میشوند. به موجب این پدیده فرد معتاد برای دسترسی به اثر اولیه این مواد که در ابتدا با مقدار کم حاصل میشود. مصرف خود را افزایش میدهد. شدت و نوع وابستگی نسبت به مواد اعتیادآور برحسب نوع و اثر آن متفاوت است. برخی از این مواد مانند تریاک و مشتقات آن وابستگی شدید ایجاد میکنند و برخی دیگر با وجود تاثیری که بر روان و ذهن فرد میگذارند، اعتیاد دهنده به شمار نمیآیند.
* آسیب پذیری جوانان در دوران بلوغ
دوران بلوغ دورهای است که فرد با تضادها و کشمکشهای متعدد درونی مواجه میشود. در این زمان او بهخوبی احساس میکند که باید به مرحلهای جدید از زندگی وارد شود و مسولیتی در قبال خود و جامعهاش اتخاذ کند. مرحلهای که او را با نگرانی، اضطراب و مشکل تصمیم گیری روبرو میسازد و او سعی میکند بگونهای بر مشکلات خویش فائق آید. بیتوجهی به اعضای خانوداه، توقعات بیجا و بیمورد اطرافیان، بدون در نظر گرفتن حساسیت این دوره و توقعات و ارزشهای متضاد اجتماعی اختلالات تطابقی در خانواده و زمینههای نامطلوب شخصیتی فرد بهسهولت وی را در این دوره در مقابل انحرافات مختلف آسیب پذیر میسازد .
* مبنای اعتیاد
جوانان سالم 15 تا 20 سالهای که برای کسب تجربه و یا در اثر معاشرت با دوستان نامناسب و یا معتادان به استفاده از ماده مخدر پرداختهاند، از راه کنجکاوی و به علت نداشتن پشتوانه خانوادگی و تربیت صحیح در اثر معاشرت با کسانی که آنها را به استفاده از داروی مخدر تشویق میکنند، برای اولین بار مواد مخدر را تجربه میکنند و دچار اعتیاد میشوند. البته بسیاری از این جوانان به علت احساس درماندگی، ناکامی، عدم کفایت و برای رهایی از تنهایی و فشار روانی معتاد میشوند و متاسفانه رهایی از این اعتیاد بهسادگی میسر نمیشود.
* نقش تکنولوژی و تمدن
اگرچه پیشرفتهای تکنولوژی در قرن بیستم سبب تحولات دایمی و نیز پیشرفت همه جانبه معیارهای زندگی از جمله بهداشت عمومی شده و در بهبود زندگی مردم موثر واقع شده است، اما در عین حال عوارضی چون ترس از تامین آینده و تشویش و اضطراب را نیز با خود به ارمغان آورده است که در بسیاری از مردم منجر به پیدایش کشمکشهای روانی شده است. کشمکشها حتی بیش از محرومیتها، سبب درهم ریختن مکانیسمهای دفاعی افراد میشود و از اینرو بیماریهای روانی ناشی از کشمکشها و اضطرابها بیش از بیماریهای جسمی بشر را آزار میدهند.
* انواع اعتیاد
1) اعتیادهای مجاز
اعتیادات مجاز عبارتاند از: وابستگی و تداوم در مصرف موادی که به عنوان دارو شناخته شده، بهطور طبیعی یا صناعی بهدست میآید و شامل بسیاری از مواد دارویی بهویژه آرام بخشها و خواب آورها میشوند که این مواد با تجویز پزشک و یا اغلب خودسرانه مصرف میشوند. اعتیادات مجاز خود به دو دسته تقسیم میشوند. اعتیاد به مواد مخدر طبیعی و صناعی به عنوان دارو شناخته میشوند.
اعتیاد به موادی که تنها از دیدگاه روانی عادتزا هستند و تداوم مصرف را ایجاب میکنند، همانند تنباکو و مشابهان آنها از سادهترین تا خطرناکترین عوارض را در معتاد و بهطور غیر مستقیم در خانواده و جامعه موجب میشود. مثل بیماریهای قلب و عروق و سرطان در دستگاه تنفس.
2ـ غیر مجاز
اعتیادات غیر مجاز عبارتاند از: وابستگی افراد به مصرف همیشگی مواد و بهره گیری از عواملی که بنابر قوانین کشوری یا بینالمللی غیر مجاز شناخته میشوند. این امر در نتیجه ناپسند بودن مظاهر اعتیاد از دیدگاه پزشکی، بهداشتی، روانی و اجتماعی است. علل مختلف اعتیاد عبارتاند از: ارضاء هوسها، زیاده طلبی، گرفتن انگیزههای احساسی، احـسـاس یکـنواخـتی، بیـکارگی و وقت گذرانی، فقر، عدم عدالت اجتماعی و ناهنجاریهای مالی و اقتصادی و زیادی رفاه و عوامل درونی مثل نوسانات فیزیولوژیک و پاتوفیزیولوژیک یعنی بیماریهای جسمی و روانی بهویژه در اشکال مزمن و رنجور کننده و نارسایی اصول پزشکی در مورد تامین بهداشت جامعه و عدم توان درمان کلیه بیماریهای موجود، از دلایل اصلی اعتیاد است.
* ویژگیهای افراد معتاد
فرد معتاد کسی است که اساسا یا از خود و یا از محیط خود و یا هر دو احساس ناخشنودی، نارضایتی و ناراحتی دارد و در چنین حالت نامطلوبی ناگزیر از مصاحبت و موانست با افرادی که برخلاف او دنیا را محل مناسبی برای زیستن یافتهاند و علی رغم مسائل و مشکلات آن بگونهای خود را با شرایط زندگی وفق دادهاند.
معتادان در توهمات خود یک دنیای نسبتا رضایتبخش برای خویش متصورند که نه تنها بر هیچگونه تغییری یا در خود و یا در محیط مبتنی نیست بلکه دنیای خیالی آنان تنها بر اساس حضور مواد در بدنشان و نیاز به آن و رفع آن نیاز استوار است و غالبا آنان از احساس ناامنی، بیکفایتی، تنهایی، نفرت، نوسانهای افسردگی، اضطراب شدید و بهویژه کششها و تعارضات درون فردی بهگونهای رنج میبرند. به هر حال اعتیاد یک پدیده مخرب اجتماعی است زیرا اثرات نامطلوب و عواقب وخیم آنها تنها دامنگیر شخص معتاد نمیشود بلکه همه افراد را که بهگونهای با آنان وابستگی و ارتباط نزدیک دارند فرا میگیرد مخصوصا که فرد معتاد مسئول اداره یک خانواده و در نقش هم پایه نیز باشد.
* اثرات دارویی مواد مخدر
مصرف مواد مخدر و دیگر ترکیبات اعتیادآور بهعلت اثرات دارویی ویژه خود تغییراتی در سطح فیزیولوژی و بیولوژی شخص بهوجود میآورد که قسمت مهم این تغییرات بر روی سلسله اعصاب مرکزی و محیطی انجام میگیرد و نتیجتا بر روی حالات جسمانی- روانی فرد اثر میگذارد.
و مهمترین این تغییرات عبارتاند از: تسکین موقت آلام روحی مانند اضطراب، افسردگی و بیقراری و تسکین موقت دردهای جسمانی و احساس رضایت و آرامش درونی موقت، تشدید موقت و میزان هوشیاری بهگونههای غیر قطبی. چون اغلب معتادان قبل از اینکه به اعتیاد روی آورند با مشکلاتی متعدد مانند اضطراب، افسردگی، بی قراری و تضادهای گوناگون مواجه بودهاند لذا مصارف اولیه مواد مخدر ممکن است در کوتاه مدت سبب تسکین ناراحتیهای فوق شود و ترک ناگهانی و یا کاهش مصرف مواد مخدر پس از ایجاد وابستگی بدنی نسبت به دارو سبب اختلالاتی میشود مانند بیقراری، اضطراب، خستگی مفرط، گیجی، حالات تهوع، استفراغ و اسهال عدم تمرکز شدید و پاشیدگی افکار. در چنین مرحلهای فرد معتاد با چنین حالاتی روبرو میشود و بنابراین تنها راه فرار از آن را استفاده مجدد دارو بداند. وابستگی فرد معتاد نسبت به ماده مخدر صرفا بدنی نیست وجنبههای وابستگی روانی آن به دارودررابطه بامشکلات شخصیتی فرد درجریان تداوم اعتیاد از اهمیت اولیه برخوردار است.
* اختلالات روانی و اعتیاد
اختلال شخصیتی بیش از همه چیز فرد را در برابر اعتیاد آسیبپذیر میسازد. سپس اعتیاد، خود اختلالهای موجود را تشدید میکند و این دایره معیوب ادامه مییابد. شخص معتاد برای بهدست آوردن ماده مخدر دست به اعمال خلاف قانون و اخلاق میزند و با آزاد شدن از قید و بندهای اخلاقی مرتکب جنایت نیز میشود.
در کل شخصیتهای رواننژند و نیز روانپریش را میتوان در برابر اعتیاد بسیار آسیبپذیر دانست. شخصیتهای رواننژند، یعنی کسانی که دارای بیماریهای روانی خفیف هستند که با ضعف روانی، اضطراب، وسواس، ترس و بیتصمیمی مشخص میشوند. شخصیتهای روانپریش، یعنی کسانی که به علت عدم رشد خلقی، در سازش اجتماعی دچار اشکال هستند و دارای خلق و خوی متغیر و قضاوت ناپایداراند. مبتلایان به این بیماریها آسانتر به مواد مخدر گرایش مییابند و در زمره معتادان درمیآیند. بدیهی است بسیاری از همین شخصیتها نیز غیر معتاد باقی میمانند. روانپریشها دارای رفتارهای ضد اجتماعی و اختلال خلقی هستند و توانایی کافی برای پیروی از قوانین و مقررات را ندارند و روابط آنها با دیگران سطحی است.
با آنکه این افراد کمهوش نیستند، ولی قادر به تحمل فعالیتهای منظم جسمی و ذهنی نیستند و جا و مکان و کار ثابتی را پذیرا نمیشوند.
سابقه این افراد نشان میدهد که در دوران کودکی، ناآرام و مشکلساز بوده و در مدرسه قدرت سازش نداشتهاند و در محیطهای دیگر نیز فاقد سازش اجتماعی بودهاند.
روانپریشهای مهاجم که دارای اختلال رفتاری شدید هستند و به انجام اعمال تهاجمی و جنایت و حتی آدمکشی دست میزنند، از جمله کسانی به شمار میآیند که بیش از همه به طرف اعتیاد گرایش مییابند.
در عین حال روانپریشهای نالایق و غیرفعال نیز که معمولا به دروغگویی، دزدی، تقلب و آزار دیگران میپردازند، مواد مخدر را وسیله خوشی و آسایش خود به شمار میآورند.
* ریشههای روانی اعتیاد
از نقطه نظر روانشناسی عقیده بر این است که اعتیاد به مواد مخدر بهگونهای غیر مستقیم واکنش و پاسخی است مخرب در مقابل کنشهای غیر قابل تحمل بیرونی و درونی که بدان وسیله فرد سعی میکند آلام و مشکلات درونی خود، مانند اضطراب، افسردگی و محرومیتها را کاهش داده و یا تسکین بخشد که در واقع اعتیاد انتخاب شیوهای است ناسالم به منظور فرار از واقعیتهای موجود. در واقع معتاد همانند دیگر افراد، انسانی است که نیاز دارد عشق بورزد و مورد عشق قرار گیرد (عشق سازنده و حقیقی) او میخواهد به دیگران محبت کند و مورد مهر و محبت قرار گیرد.
وجودش برای دیگران موثر و با ارزش باشد و متقابلا وجود دیگران برای وی مفید و با اهمیت باشد، سرانجام ندای درونش از او میخواهد که او بایستی تغییر کند.
تغییری که او را از تمامی این مصائب و مشکلات برهاند و در تبادل خود و جامعهاش قبول مسولیت کند متاسفانه بر اثر نارساییها و انحرافات خانوادگی و اجتماعی و همچنین نبود یک نظام تربیتی صحیح فرد به تدریج از مسیر درست دور میشود و با انتخاب شیوه و معیارهای مخرب از خود و جامعهاش بیگانه میشود و این گریز از خویشتن خویش و بیگانگی وی را به انزوا و فرار هرچه بیشتر از واقعیتها میکشاند.
* افسردگی با اعتیاد درمان پذیر نیست!
افسردگی روانی یکی از بیماریهای شایع عصر ماست که بر روی خلق و خوی و رفتار و احساس فرد اثر میگذارد.
در نوعی افسردگی فعالیت و اراده و قابلیت حیاتی و جسمانی و اعتماد به نفس کاهش مییابد و نشانههایی چون خستگی، بیمیلی، بیعلاقگی، کمخوابی و ناامیدی بروز میکنند.
در این موارد نشاط و علاقه و همکاری جای خود را به نگرانی، ناخشنودی و انزواجویی میدهد و بیمار با از دست دادن علایق شغلی و اجتماعی و گاه فردی ممکن است به طرف مواد مخدر نیز گرایش یابد تا شاید آرامش و آسایش بیشتری احساس کند.
افرادی که برای گریز از تشویش و اضطراب و فشارهای روانی مواد مخدر را انتخاب میکنند، کسانی هستند که از رو به رو شدن با واقعیات عاجزند و به علت احساس عدم کفایت، زندگی خود را از واقعیت جدا کرده و آن را بر اوهام و رویا بنا میکنند.
* پیشگیری؛ بهترین شیوه مقابله
اساس پیشگیری تعلیم و تربیت، راهنمایی، مشورت و ارشاد خانوادههاست. این آموزش باید در یک طیف گسترده اعم از رسمی و غیر رسمی صورت پذیرد و بهویژه از رسانههای گروهی در جهت آموزشی و نتیجتا پیشگیری از اعتیاد نخست با تحلیل کلیه عوامل احتمالی اعم از فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی و غیره که افراد سالم را بهسوی این انحراف عظیم مذهبی، اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی سوق دهد، کمال استفاده بهعمل آید. آنگاه مسئولان تعلیم و تربیت علما و روحانیون، روانشناسان و سایر صاحب نظران شیوههای مقابله را در چارچوب نظام حکومتی و متناسب با ارزشهای حاکم بر جامعه ارائه دهد.
* نقش خانواده در پیشگیری
خانواده تاثیر عمیقی در کودک میگذارد و شخصیت او را پیریزی میکند. اگر محیط خانواده سالم باشد، کودک دارای اعتماد به نفس، مهر و محبت و احساس مسئولیت میشود.
بررسیهای متعدد نشان داده است که اگر کودک مورد توجه خانواده واقع نشود و یا از خانواده طرد شود و یا برعکس اگر بیش از حد مورد توجه و حمایت واقع شود، آماده کجروی، ناسازگاری و تجاوز به حقوق دیگران خواهد شد.
کودکانی که در محیط خانه پذیرفته نشدهاند و با محرومیت عاطفی و فقدان مهر مادری روبرو بودهاند، محبت و عواطف دیگران را احساس نمیکنند و با ترک خانه و مدرسه و ناسازگاری رفتار خصمانه بروز میدهند.
این افراد فاقد قدرت سازش میشوند. حمایت بیش از اندازه و اغماض بینهایت پدر و مادر نیز سبب میشود که کودک بسیار پرتوقع و به اصطلاح لوس و نازپرورده بارآید و در نتیجه به تدریج در سازش با دیگران دچار اشکال شود.
چنین فردی بهعنوان یک موجود ضد اجتماعی طعمه خوبی برای قاچاقچیان مواد مخدر و جنایتکاران به شمار میآید. برقراری رابطه صحیح پدر و مادر با کودک سبب میشود که رشد شخصیت بچه سیر طبیعی داشته باشد و از انحراف و کجروی مصون بماند.
عواقب خطرناک اعتیاد ایجاب میکند که والدین از لحظه تولد، بچه را موجودی بدانند که یاد میگیرد و رشد شخصیت او منوط به برقراری رابطه صحیح بین همه اعضا خانواده است.
مواظبت مادر از کودک و ایجاد رابطه عاطفی با فرزند و رفتار خردمندانه توام با مهربانی پدر نه تنها به رشد شخصیت و متعادل شدن کودک کمک میکند، بلکه در صورت اعتیاد اتفاقی در دوره بلوغ نیز درمان را آسان میسازد.